🔹 ادامه #تجربه خانم #ویکی (تجربه ی نزدیک به مرگ نابینیان)
🔸 دانش و فهمی ناگهانی!
خانم ویکی می گوید هنگام تجربه ی نزدیک به مرگ خود دانش و فهم عمیقی در خود احساس می کند و این دانش نه فقط مربوط به زندگی و معنویت بلکه او احساس می کند درباره ی علوم مختلف دانشی ناگهانی و کلی پیدا کرده است.
خانم ویکی می گوید :
I had a feeling like I knew everything . . . and like everything made
sense. I just knew that this was where . . . this place was where I
would find the answers to all the questions about life, and about
the planets, and about God, and about everything.
«من احساس میکردم همه چیز را می دانم و همه چیز برایم معنا دارد. من می دانستم آنجا همانجاست که من می توانم جواب تمام سوالهای مربوط به زندگی , سیارات و خدا و درباره همه چیز را پیدا کنم!»
او ادامه می دهد :
I don't know beans about math and science. ... I all of a sudden
understood intuitively almost things about calculus, and about the
way planets were made. And I don't know anything about that. . . .
I felt there was nothing I didn't know.
«من هیچ چیز از ریاضی و علم نمی دانم. اما ناگهان بصورت مستقیم دانش زیادی درباره حساب و چگونگی بوجود آمدن سیارات را درک کردم. و من (الان) هیچ چیزی درباره ی آنها نمی دانم! ولی آن موقع احساس میکردم هیچ چیزی (از علوم) وجود ندارد که درباره ی آن ندانم! »
+ (مشابه این نوع گزارش را بصورت متعدد می توانید در کتاب دکتر ملوین مورس که با عنوان "ادراکات لحظات نزدیک به مرگ و تحولات روحی آن" ترجمه شده و ما هم پی دی اف این کتاب را در کانال گذاشتیم مطالعه کنید! بعضا این دانش رو بعد از تجربه هم بصورت های مختلف درک کردند! )
🆔 @near_death
🔸 دانش و فهمی ناگهانی!
خانم ویکی می گوید هنگام تجربه ی نزدیک به مرگ خود دانش و فهم عمیقی در خود احساس می کند و این دانش نه فقط مربوط به زندگی و معنویت بلکه او احساس می کند درباره ی علوم مختلف دانشی ناگهانی و کلی پیدا کرده است.
خانم ویکی می گوید :
I had a feeling like I knew everything . . . and like everything made
sense. I just knew that this was where . . . this place was where I
would find the answers to all the questions about life, and about
the planets, and about God, and about everything.
«من احساس میکردم همه چیز را می دانم و همه چیز برایم معنا دارد. من می دانستم آنجا همانجاست که من می توانم جواب تمام سوالهای مربوط به زندگی , سیارات و خدا و درباره همه چیز را پیدا کنم!»
او ادامه می دهد :
I don't know beans about math and science. ... I all of a sudden
understood intuitively almost things about calculus, and about the
way planets were made. And I don't know anything about that. . . .
I felt there was nothing I didn't know.
«من هیچ چیز از ریاضی و علم نمی دانم. اما ناگهان بصورت مستقیم دانش زیادی درباره حساب و چگونگی بوجود آمدن سیارات را درک کردم. و من (الان) هیچ چیزی درباره ی آنها نمی دانم! ولی آن موقع احساس میکردم هیچ چیزی (از علوم) وجود ندارد که درباره ی آن ندانم! »
+ (مشابه این نوع گزارش را بصورت متعدد می توانید در کتاب دکتر ملوین مورس که با عنوان "ادراکات لحظات نزدیک به مرگ و تحولات روحی آن" ترجمه شده و ما هم پی دی اف این کتاب را در کانال گذاشتیم مطالعه کنید! بعضا این دانش رو بعد از تجربه هم بصورت های مختلف درک کردند! )
🆔 @near_death