Takotsubo


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


A worthless memory treasure

https://t.me/BiChatBot?start=sc-68694-tp8h7AW
ناشناس...

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri






30?=




(همچنان قدیمی🚶)

از رخت خواب برخاست
شب کوتاه اما خسته کننده ای بود
ذهنش فصلی از توهم های تکراری بود که سرگذشت دیرینه اش را برایش مکرر کرد٬
هفت سال بیش تر نداشت
هنگامی که تموم زندگیش رویایی رنگی بیش نبود٬ چه برسد ان تیر کشیدن های قلب بر اثر ان اتفاق که پای سر نوشت را به راهی دیگر برد
دکمه ای برای گردش زمین به عقب نشان میداد، ان کودک در داخل اتاق خانه ای قدیمی مشغول به خیال پردازی و نقاشی بود
در بسته با صدای قرژ قرژی باز شد٬مرد به ارومی وارد اتاق شد ابتدا ظاهری آرام داشت ولی کمی بعد نقاب چهره اش را برداشت
٬به لمس کردن های اجباری او ادامه داد و ادامه داد...٬
و از دوران طفولیت در وجودش
اثر ظریف دردناکی از ضرب به جای مانده بود
که درخت خشک شده تفکرش را در اوج جوونی هر سال پیر و پیر تر میکرد
چگونه؟!
با پرسیدن مداوم ایا کسی هست...که نسیم سرد تنهایی را به جامه اعتماد بپوشاند؟!
...
سعی کرد با نوشیدن فنجانی از قهوه٬ اتش چراغ ان روز را خاموش سازد
سپس با جامه ای صورتی رنگ و دامنی از پر قو
و در اخر با به پا کردن پاپوش های مورد علاقش٬ بدن برهنه استخوانی اش را پوشاند...
به سمت گرامافون قدیمی اش قدم برداشت و با چند حرکت کوچک ان را به کار انداخت٬ اندکی بعد
صدای موسیقی به گوش میرسید
پس از چند ثانیه کوتاه که جادوی پیانو٬ تموم وجودش را در بر گرفت
روح بی جانش را به دوش باله انداخت جوری که رقص معجزه ای باشد که گیاه اعتمادش را رشد دهد
چند قدم به چپ...چند قدم به راست رفت و دور دنیا رو بار ها چرخید تا تمام احساساتش معکوس شد ,سپس پروانه ای مانند بال هایش را باز کرد و در فضا٬ ستاره ی درخشان سیاره ها شد
پس از ساعت ها...
از خستگی معطر باله٬بیهوش شد:)
~صدای سکوت
~Takotsubo





























19 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

25

obunachilar
Kanal statistikasi