تداومِ تراژیکِ بازندگی
به بهانۀ حذف تلخِ کشتیگیر تیم ملّی
(بخش دوم)
✍️محمدمهدی اردبیلی و احمدرضا آزمون
@philosophicalhalt
۵. حرکات آرمانگرایانه، صرف نظر از محتوایشان، ضرورتاً باید درونزا باشند، وگرنه چیزی جز قسمی دستور و فرمان اجرایی نخواهند بود. اگر یک آرمان جهانشمول و مقبول را، نه به نحوی درونزا، خودانگیخته و از بطن جامعه، بلکه به نحوی دستوری، فرمایشی یا آییننامهای اعمال کنیم، نه تنها تأثیر معکوس خواهد گذاشت، بلکه حتی خود آرمان را زیر سوال خواهد بود و عملاً بر ضد تحقق آن عمل خواهد کرد. شیوههای مناسبتی و آییننامهای، همان بلایی را که بر سر سایر مناسبتهای مردمی آوردهاند، بر سر آرمان فلسطین نیز آوردهاند.
مضافاً اینکه شتر سواری دولا دولا نمیشود. اگر بناست با مسابقه ندادن با حریف اسرائیلی، صراحتاً به تمام جهان اعلام کنیم که ما این کشور نامشروع را به رسمیت نمیشناسیم، این دیگر پنهانکاری ندارد. میتوان به جای باختنِ مخفیانه، با سینۀ ستبر از حضور در برابر حریف اسرائیلی سرباز زد، دلایلش را اعلام کرد و هزینهاش را هم، هر چه که باشد، نه از جیب یک فرد بلکه از جیب کل دولت یا جامعه پرداخت کرد. اما مشکل اینجاست که شاید خود مسئولینِ امر نیز امروز دیگر نه با اعتقاد راسخ، بلکه بر اساس همان دستورالعملهای آییننامهای میخواهند نه سیخ بسوزد و نه کباب، و نتیجۀ آن هم این خواهد شد که نه تنها نتایج و ثمرات این بهرسمیت نشناختن محقق نخواهد شد، بلکه به واسطۀ ضربه به غرور ملی، این خود اسرائیل و حامیانش هستند که در موجسواری رسانهای دست بالا را میگیرند. فقدان استراتژی مشخص، راهبردی و آیندهنگرانه آشکارا برملا شده است. سطح و عمق و نوع مبارزه باید در سطوح مختلف، با رویکردهای پیشرو، خلاقانه و غیرقابل پیشبینی برای رقیب سامان یابد و مسئله به صرفِ تکانههایی اینک دیگر حساسیتبرانگیز، از جمله همین عدم حضور قهرمانان در پیکارهای جهانی، تقلیل نیابد. تجربۀ تلخ شعار «نه غزه، نه لبنان» در میانۀ یک جنبش اعتراضی که موضوع انتقادش اصلاً ربطی به فلسطین نداشت، نشان دهندۀ همین فرادستیِ رسانهای است. و اما امروز، شاید یگانه رسالت ما در خصوص آرمان فلسطین، بازپسگیری آن از نهادهای ریز و درشت و از آنِ خودسازی درونزای مجدد آن، در مقام یک آرمان روشنگرانه، حقطلبانه و آزادیخواهانه و در یک کلام "مردمی" است. در چنین شرایطی است که مردم هزینۀ اعتقادات خویش را میپردازند، و به جای آنکه با احساس ناکامی بر اساس فرمانِ «ببازِ» صادره از پشت تشک، «ببازند»، خود، به نحوی خودانگیخته و درونزا و آگاهانه، آرمان خود را تعریف و اعلام میکنند و «پیروز» میشوند. ارجاعِ استراتژی منفعلانه در مقابل دشمن، به قسمی مبارزۀ حماسی نمیتواند دستکم با منطق امروز بسنده بنماید. بدون تردید باید چشم در چشم ایدۀ اسرائیل، در انحاء مختلف، از سیاست تا ورزش، خلّاقانه و فعّالانه، ایستاد و جنگید و به بدیلی خیالی و دستوری و توهّمی دلخوش نبود که میتواند از این انفعالِ حماسی صادر شود.
فرجام کشتیگیر وطنی، تقدیم پیشدستانۀ «جایگاه» به یک حکومت نامشروع و «بیجایگاه» است. به نظر میرسد یک جای این منطق می لنگد که «ما»، بازندۀ همیشگی چنین نبردی هستیم. ما در صورت تداوم غیرانتقادیِ این منطق که شاید پیش از این درست به نظر میرسیده است، چیزی جز یک همیشهباخته نخواهیم بود اگر انفعال حماسی را به فعالیتی در سطوح مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی، بینالمللی و ورزشی بدل نسازیم. بر زمین کوفتن «ایدۀ اسرائیل»، نه با آیین نامههای فرمایشی فلان وزارتخانه یا نهاد، بلکه با رسواسازی تعارضات، پلشتیها و عفونتهای درونیِ خود این ایده در معرض همگان و تکیه به تصمیمهای خود مردم بر اساس تعهد و تحلیلشان امکانپذیر است.
@philosophicalhalt
به بهانۀ حذف تلخِ کشتیگیر تیم ملّی
(بخش دوم)
✍️محمدمهدی اردبیلی و احمدرضا آزمون
@philosophicalhalt
۵. حرکات آرمانگرایانه، صرف نظر از محتوایشان، ضرورتاً باید درونزا باشند، وگرنه چیزی جز قسمی دستور و فرمان اجرایی نخواهند بود. اگر یک آرمان جهانشمول و مقبول را، نه به نحوی درونزا، خودانگیخته و از بطن جامعه، بلکه به نحوی دستوری، فرمایشی یا آییننامهای اعمال کنیم، نه تنها تأثیر معکوس خواهد گذاشت، بلکه حتی خود آرمان را زیر سوال خواهد بود و عملاً بر ضد تحقق آن عمل خواهد کرد. شیوههای مناسبتی و آییننامهای، همان بلایی را که بر سر سایر مناسبتهای مردمی آوردهاند، بر سر آرمان فلسطین نیز آوردهاند.
مضافاً اینکه شتر سواری دولا دولا نمیشود. اگر بناست با مسابقه ندادن با حریف اسرائیلی، صراحتاً به تمام جهان اعلام کنیم که ما این کشور نامشروع را به رسمیت نمیشناسیم، این دیگر پنهانکاری ندارد. میتوان به جای باختنِ مخفیانه، با سینۀ ستبر از حضور در برابر حریف اسرائیلی سرباز زد، دلایلش را اعلام کرد و هزینهاش را هم، هر چه که باشد، نه از جیب یک فرد بلکه از جیب کل دولت یا جامعه پرداخت کرد. اما مشکل اینجاست که شاید خود مسئولینِ امر نیز امروز دیگر نه با اعتقاد راسخ، بلکه بر اساس همان دستورالعملهای آییننامهای میخواهند نه سیخ بسوزد و نه کباب، و نتیجۀ آن هم این خواهد شد که نه تنها نتایج و ثمرات این بهرسمیت نشناختن محقق نخواهد شد، بلکه به واسطۀ ضربه به غرور ملی، این خود اسرائیل و حامیانش هستند که در موجسواری رسانهای دست بالا را میگیرند. فقدان استراتژی مشخص، راهبردی و آیندهنگرانه آشکارا برملا شده است. سطح و عمق و نوع مبارزه باید در سطوح مختلف، با رویکردهای پیشرو، خلاقانه و غیرقابل پیشبینی برای رقیب سامان یابد و مسئله به صرفِ تکانههایی اینک دیگر حساسیتبرانگیز، از جمله همین عدم حضور قهرمانان در پیکارهای جهانی، تقلیل نیابد. تجربۀ تلخ شعار «نه غزه، نه لبنان» در میانۀ یک جنبش اعتراضی که موضوع انتقادش اصلاً ربطی به فلسطین نداشت، نشان دهندۀ همین فرادستیِ رسانهای است. و اما امروز، شاید یگانه رسالت ما در خصوص آرمان فلسطین، بازپسگیری آن از نهادهای ریز و درشت و از آنِ خودسازی درونزای مجدد آن، در مقام یک آرمان روشنگرانه، حقطلبانه و آزادیخواهانه و در یک کلام "مردمی" است. در چنین شرایطی است که مردم هزینۀ اعتقادات خویش را میپردازند، و به جای آنکه با احساس ناکامی بر اساس فرمانِ «ببازِ» صادره از پشت تشک، «ببازند»، خود، به نحوی خودانگیخته و درونزا و آگاهانه، آرمان خود را تعریف و اعلام میکنند و «پیروز» میشوند. ارجاعِ استراتژی منفعلانه در مقابل دشمن، به قسمی مبارزۀ حماسی نمیتواند دستکم با منطق امروز بسنده بنماید. بدون تردید باید چشم در چشم ایدۀ اسرائیل، در انحاء مختلف، از سیاست تا ورزش، خلّاقانه و فعّالانه، ایستاد و جنگید و به بدیلی خیالی و دستوری و توهّمی دلخوش نبود که میتواند از این انفعالِ حماسی صادر شود.
فرجام کشتیگیر وطنی، تقدیم پیشدستانۀ «جایگاه» به یک حکومت نامشروع و «بیجایگاه» است. به نظر میرسد یک جای این منطق می لنگد که «ما»، بازندۀ همیشگی چنین نبردی هستیم. ما در صورت تداوم غیرانتقادیِ این منطق که شاید پیش از این درست به نظر میرسیده است، چیزی جز یک همیشهباخته نخواهیم بود اگر انفعال حماسی را به فعالیتی در سطوح مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی، بینالمللی و ورزشی بدل نسازیم. بر زمین کوفتن «ایدۀ اسرائیل»، نه با آیین نامههای فرمایشی فلان وزارتخانه یا نهاد، بلکه با رسواسازی تعارضات، پلشتیها و عفونتهای درونیِ خود این ایده در معرض همگان و تکیه به تصمیمهای خود مردم بر اساس تعهد و تحلیلشان امکانپذیر است.
@philosophicalhalt