"رمان خانه"(دختری به نام تنهایی):


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


اگر از بلندای آسمان بترسی، نمی‌توانی مالکِ ماه شوی! 🌖✨ ️
"00:00"🖤
هر روز ساعت 18:00 منتظر رمان هامون باشید
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc
انتقاد و نظراتتون رو میتونید بگید☝️

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


-𝐍𝐞𝐩𝐞𝐧𝐭𝐡𝐞 dan repost
650 بشم
فور کنید فور کنم
هرکی‌ جوین داد لینکشو بفرست منم جوین میدم🤍

طلسم شدم بالا نمیام


missHuman dan repost
فور کنید منم پست فیومو ازتون فور میکنم:)🍫✨

اگه چنلتون پرایوته اینجا


حمایت




🌒𝑴𝒐𝒐𝒏𝑯𝒆𝒂𝒅🎻 dan repost
𓏲ℂ𝕙𝖆𝖑𝖑𝖊𝖓𝖌𝖊୭‌
#چالش
فور کنین بگم اگه ابزار نقاشی بودین چی میشدین🎨
جوابارو اینجا میذارم
ظرفیت : 7


حمایت


˖࣪ 𝗠𝗬𝗦𝗔 ˖࣪ dan repost
|𝑴𝒂𝒉𝒃𝒐𝒅


«هدایتِ بدون‌ صادق» dan repost
فور کنید پست مورد علاقم از چنلتونو بزارم اینجا💗


"𝐄𝐜𝐜𝐞𝐝𝐞𝐧𝐭𝐞𝐬𝐢𝐚𝐬𝐭" dan repost
۲۰۰ تایی میکنید منو^^
فور کنید فور کنم ازتون✨


⌯ 𝙃𝙐𝙂𝙄𝙉 ꉙ ২🕷 ⁷ dan repost
1555 ? 🥲🔫


برای پیشرفت چنلاتون و دیده شدن چالش و گستردتون
این پیام چنلو فور کنید❤️‍🔥

https://t.me/chanel_gostardeh

بعدش به بات برای تبلیغ پیام بدید
@mmd_moarefi_bot




`𝙼𝚊𝚛𝚌𝚎𝚢” dan repost
1650¿¡ ...
فور میکنم‌ ازتون زیاد بشیم دورهم ، عدد بگید


"𝐄𝐜𝐜𝐞𝐝𝐞𝐧𝐭𝐞𝐬𝐢𝐚𝐬𝐭" dan repost
۲۰۰ تایی میکنید منو^^
فور کنید فور کنم ازتون✨


H&f store🪽 dan repost
فورکنید فور میکنم.
1300.


чужой. dan repost
808 !
فور کنید پروموت میکنم .


50!

فور کنید فور میکنم🌱


"رمان خانه (دختری به نام تنهایی)"

"پارت یازدهم"

دیدم تارا عه خیلی خوشحال شدم از دیدنش بغلش کردم رفت دست و روش و بشوره منم میدونستم خیلی گشنه اشه واسش غذای مورد علاقه اشو درست کردم....‌

اومد غذا رو خورد و نشست برام ماجرا رو تعریف کرد گِروگان گرفته بودنش و تو این چند روز نه آبی و نه غذایی بهش داده بودن...

پلیسا ردشون و زده بودن تفلکی خیلی خسته بود دلم براش سوخت ولی بهترین روز زندگیم دیدن دوباره ی تارا بود از نظر من تارا یه دوست نبود برام یه خواهر بود یه رفیق تو تنهایی هر چی کی اسمشو برام بزاری.....

اصلن نفهمیدم کی خوابید رفتم از تو خونه وسایل آوردم و پتو و این جور چیزا.....

حدودا ساعت ۵ بود تارا بیدار شد یه پیشنهاد دادم من و تارا خیلی اسب دوست داشتیم خیلی خیلی .....

من و تارا هر چی پول داشتیم رفتیم از یکی از مردم های روستا که اسب داشتیم چندتا اسب قیمت کردیم یه کره اسب تازه بدنیا اومده بود و مادرش و از دست داده بود....

همون کره اسب و خریدیم زندگیمون شده بود اون کره اسب خیلی برامون ارزش داشت به اندازه ی تمام سختی ها و بدبختی هایی که کشیدم براش زحمت کشیدیم....

2سال بعد....

@Roman_khaneh_4


@clip_gang1' rel='nofollow'>eitta.com/@clip_gang1

کانال ما در ایتا


"رمان خانه (دختری به نام تنهایی)"

"پارت دهم"

گوشی مامانم برداشت با شنیدن صداش بغضم ترکید جلوی دهنم و گرفتم و گریه کردم خواستم قطع کنم اگه اینکارو میکردم فک میکردن مزاحمه‌‌‌‌‌.....

مامانم فقط میگفت الو منم در حال گریه بودم یهو بابام گوشی و گرفت سعی کردم خونسردی خودم و حفظ کنم ولی نشد.‌‌‌‌‌....

صدای گریه هامو شنید منم گفتم بابایی منم فک نمیکردم بابام یه روز بخواد بهم بگه دخترم الهی فدات شم ‌کجایی بابا....‌

اونم گریه کرد فقط گفتم حالم خوبه اگه دوست دارید حالم خوب بمونه نیاین اینجا لطفا.‌...

چیزی نگفت مادرم گوشی و گرفت باهاش صحبت کردم فقط میگفت بگو کجایی ما اشتباه کردیم ما نباید باهات اون رفتار و میکردم ما معذرت میخواییم.....

منم چیزی نگفتم و خداحافظی بعد هم گوشی و قطع کردم خیلی گریه کردم از یه نظر حالم بخاطره تارا بد بود از یه طرف حالم بخاطره حرف زدن با پدر و مادرم خوب بود....

شب رو با بدبختی و سرما گذروندم صبح دیدم یکی داره بیدارم میکنه هی اسم منو صدا میزنه بلند شدم دیدم....

@Roman_khaneh_4

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

51

obunachilar
Kanal statistikasi