شهریار

از دلایلی که میگم با این پرنس هنری خیلیییی همزادپنداری میکنم:

وان تو تری فور
خواهش خواهش
(وقتی میرینی به هرچی قافیه و عروضه)

تشکر تشکر🌹

همشو یام یام کردن
از موادش مونده درست میکنم

لوکیشن خونتون تو پی ویم نمی‌بینم 😔✨

گرسنم شد 👹

سلام عشقم 😔

میدونم خودم😔💕
البته مهشید بهتر از خودم میدونه

بچه ها پانی دیوونه است
جدی میگم

حالا میفهمم کافکا همچی رو اینقدر ترسناک میدیده

به روی فرش ژنده و تار و پود گسسته این خانه نشستم...بوی نمناک بودن این زیر زمین و هوای نمور، باعث میشود تمام تنم کرخ و خشک شود.
همانند مصداق قیامت تمام خاطرات ریز و درشتم از نظر میگذرند. چشمانم را به یکدیگر میفشارم‌و دستان بی جانم در انعکاس این خانه خاکستری روح میبازند..صدای چک چک شیر آب میاید...دیوانه وار قطرات آب بر سینک میکوبد ناگهان به خودم می آیم...
پیکری بی جان رو به رویم خوابیده...یادم امد با سم اورا کشتم.. چشمان اقیانوسی اش خونی شده و بیدارند،و لب های زیبایش.... حال سفید شدند... بی حرکت،بی روح و بی کلام... چیزی که میخواستم همین بود..بی پروا ببوسمش بی مهابا در آغوشش بگیرم حتی اگر مرده باشد
کنار سرش دراز کشیدم...چقدر زیبار افریده شده میخواهم برای همیشه تنش را برای خودم نگه دارم..لب هایم را به روی لب های یخی اش  گذاشتم و سرش را به سجده گاهم فشردم..
حال میفهمم که چقدر عاشقش هستم... میخواهم تمام بدنش مال من باشد در گوشش زمزه وار میگویم:
... این دنیا ارزش بودنت را ندارد معشوق من زیبایی هایت مال این جهان نیست... حال بخواب بگذار تمام جهانیان در حسرت عشق ما بسوزند..بگذار تمام آفرینش جای انسان های فانی به منو تو سجده کنند....اجازه بده تا زمان بایستد و یکبار دیگر چشمانت را به چشمانم بدوزم حال آرام گرفتی... خدارا میبینی؟؟
به او بگو بالاخره گولش زدم و تورا بدست اوردم..تقلایش بی فایده بود...در ان سوی افق دیدارت را تازه میکنم در قلب من دفن شو
در اعماق روحم مسکن گزین...زیرا تنها معبود من تویی...
ای کفر شیرین من....

واقعنم همینطوره
تا وقتی که کنکور نداشته باشی
یعنی همچییی گل و بلبله تا وقتی چیزی به نام کنکور و امتحان نهایی وسط این رشته زیبا نباشه

:))))
نسمشمشمشو عر

ولی پانی به من ثابت کرد انسانی میتونه یه دنیای دیگه باشه