📜سیرۀپیامبرصلۍاللەعلیەوسلم
"طلحه دستیار پیامبر"
در آن اثنا که رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- از ارتفاعات احد بالا میرفتند، صخرهٔ بزرگی بر سر راه آنحضرت قرار گرفت، برجستند تا برفراز آن صخره برآیند؛ نتوانستند؛ زیرا، از مدتی پیش فربه شده بودند، و دو زره بر روی هم پوشیده بودند؛ جراحت شدیدی نیز برداشته بودند.
طلحه بن عبیدالله زیر پای آن حضرت نشست، و آنحضرت را روی شانههایش بلند کرد و بالا برد تا هم سطح آن صخره قرار داد، و ایشان پای بر آن صخره نهادند، و گفتند: «اَوجبَ طلحَه» یعنی: طلحه بهشت را بر خودش واجب کرد!
"آخرین حملهٔ مشرکین"
زمانی که رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- در مقرّ فرماندهی خویش در درهٔ احد استقرار یافتند، مشرکان آخرین تهاجمهای خود را برای غلبه یافتن بر مسلمانان سامان دادند.
* ابن اسحاق گوید: در آن اثنا که رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- در آن درهٔ کوه احد استقرار یافته بودند، عدهای از قریشیان بر فراز کوه بالا آمدند و بر بالای سر مسلمانان ظاهر شدند. فرماندهی این دسته را ابوسفیان و خالدبن ولید بر عهده داشتند. رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- گفتند:
«اللهم إنه لا ینبغی لهم أن یعلونا».
«خداوندا، اصلاً سزاوار اینان نیست که بر سر ما فراز آیند!»
عمر بن خطاب به اتفاق گروهی از مهاجرین با آنان جنگیدند تا آنان را از فراز کوه به پایین راندند.
* در مغازی اُمَوی آمده است که مشرکان از کوه بالا رفتند. رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- به سعد فرمودند: «اَجنِبهُم!» منظورشان این بود که اینان را بازگردان! گفت: چگونه من به تنهایی اینان را بازگردانم؟ نبّیاکرم -صلى الله علیه وسلم- سه بار فرمایش خودشان را تکرار کردند. سعد از تیردان خود تیری برکشید و یکی از مردان آن جماعت را به قتل رسانید!
گوید: رفتم وآن تیر را برگرفتم و مرد دیگری را از آن جماعت با آن زدم؛ او نیز به قتل رسید. بازهم، آن تیر را برگرفتم و سومی را با آن زدم؛ او نیز به قتل رسید. آن جماعت وقتی موقعیت را چنان دیدند، از همان راهی که فراز آمده بودند پایین رفتند. گفتم: این تیر مبارکی است! آن را در تیردان خودم نهادم. این چوبهٔ تیر تا زمانی که سعد از دنیا رفت، همراه او بود؛ پس از وفات وی نیز نزد فرزندان او بود.
✍ادامە دارد...
@Sirat_mustaqem00🌷
"طلحه دستیار پیامبر"
در آن اثنا که رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- از ارتفاعات احد بالا میرفتند، صخرهٔ بزرگی بر سر راه آنحضرت قرار گرفت، برجستند تا برفراز آن صخره برآیند؛ نتوانستند؛ زیرا، از مدتی پیش فربه شده بودند، و دو زره بر روی هم پوشیده بودند؛ جراحت شدیدی نیز برداشته بودند.
طلحه بن عبیدالله زیر پای آن حضرت نشست، و آنحضرت را روی شانههایش بلند کرد و بالا برد تا هم سطح آن صخره قرار داد، و ایشان پای بر آن صخره نهادند، و گفتند: «اَوجبَ طلحَه» یعنی: طلحه بهشت را بر خودش واجب کرد!
"آخرین حملهٔ مشرکین"
زمانی که رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- در مقرّ فرماندهی خویش در درهٔ احد استقرار یافتند، مشرکان آخرین تهاجمهای خود را برای غلبه یافتن بر مسلمانان سامان دادند.
* ابن اسحاق گوید: در آن اثنا که رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- در آن درهٔ کوه احد استقرار یافته بودند، عدهای از قریشیان بر فراز کوه بالا آمدند و بر بالای سر مسلمانان ظاهر شدند. فرماندهی این دسته را ابوسفیان و خالدبن ولید بر عهده داشتند. رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- گفتند:
«اللهم إنه لا ینبغی لهم أن یعلونا».
«خداوندا، اصلاً سزاوار اینان نیست که بر سر ما فراز آیند!»
عمر بن خطاب به اتفاق گروهی از مهاجرین با آنان جنگیدند تا آنان را از فراز کوه به پایین راندند.
* در مغازی اُمَوی آمده است که مشرکان از کوه بالا رفتند. رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- به سعد فرمودند: «اَجنِبهُم!» منظورشان این بود که اینان را بازگردان! گفت: چگونه من به تنهایی اینان را بازگردانم؟ نبّیاکرم -صلى الله علیه وسلم- سه بار فرمایش خودشان را تکرار کردند. سعد از تیردان خود تیری برکشید و یکی از مردان آن جماعت را به قتل رسانید!
گوید: رفتم وآن تیر را برگرفتم و مرد دیگری را از آن جماعت با آن زدم؛ او نیز به قتل رسید. بازهم، آن تیر را برگرفتم و سومی را با آن زدم؛ او نیز به قتل رسید. آن جماعت وقتی موقعیت را چنان دیدند، از همان راهی که فراز آمده بودند پایین رفتند. گفتم: این تیر مبارکی است! آن را در تیردان خودم نهادم. این چوبهٔ تیر تا زمانی که سعد از دنیا رفت، همراه او بود؛ پس از وفات وی نیز نزد فرزندان او بود.
✍ادامە دارد...
@Sirat_mustaqem00🌷