-𝕾𝖞𝖑𝖛𝖎𝖊-


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


-823
-끊임없는 수면.....

https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1039186-uJ7NKt8

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri




𝙄'𝙢 𝙣𝙤𝙩 𝙖 𝙢𝙪𝙧𝙙𝙚𝙧𝙚𝙧... 𝙄 𝙟𝙪𝙨𝙩 𝙠𝙞𝙡𝙡 𝙥𝙚𝙤𝙥𝙡𝙚 𝙬𝙝𝙤 𝙙𝙞𝙨𝙩𝙪𝙧𝙗 𝙢𝙮 𝙡𝙞𝙛𝙚 𝙘𝙮𝙘𝙡𝙚...


40؟؟؟


+ کشور مورد علاقت کجاست ؟
- فرانسه.
+ اوه ، فرانسوی هم بلدی ؟
- نه ولی بجاش بلدم که چجوری بوسه فرانسوی رو روی لب‌های خوش فرمت اجرا کنم
-هانیکو-




_ты слышишь?
_ Если я сплю, я могу быть глухим...
_Ты видишь мои слезы...!
_Я могу быть слепым...!


باید امکان پذیر باشد شنا کردن در اقیانوس کسی که دوستش داری، بدون غرق شدن، باید امکان پذیر باشد که شنا کنی، بی‌آنکه خود به آب تبدیل شوی.
- کتابِ سیزده دلیل برای اینکه.




𝘠𝘰𝘶 𝘩𝘢𝘷𝘦 𝘯𝘰 𝘳𝘪𝘨𝘩𝘵 𝘵𝘰 𝘤𝘢𝘭𝘭 𝘮𝘦 𝘴𝘦𝘭𝘧𝘪𝘴𝘩!
𝘐 𝘸𝘢𝘴 𝘯𝘦𝘷𝘦𝘳 𝘶𝘱𝘴𝘦𝘵 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘺𝘰𝘶 𝘭𝘰𝘷𝘦𝘥 𝘴𝘰𝘮𝘦𝘰𝘯𝘦 𝘦𝘭𝘴𝘦
𝘞𝘩𝘦𝘯 𝘐 𝘴𝘢𝘸 𝘺𝘰𝘶 𝘩𝘰𝘭𝘥𝘪𝘯𝘨 𝘴𝘰𝘮𝘦𝘰𝘯𝘦 𝘦𝘭𝘴𝘦'𝘴 𝘩𝘢𝘯𝘥 𝘢𝘯𝘥 𝘵𝘦𝘭𝘭𝘪𝘯𝘨 𝘩𝘪𝘮 𝘺𝘰𝘶 𝘭𝘰𝘷𝘦 𝘩𝘪𝘮, 𝘪𝘵 𝘥𝘪𝘥𝘯'𝘵 𝘮𝘢𝘬𝘦 𝘮𝘦 𝘫𝘦𝘢𝘭𝘰𝘶𝘴.
𝘉𝘦𝘤𝘢𝘶𝘴𝘦 𝘐 𝘬𝘯𝘦𝘸 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘺𝘰𝘶 𝘢𝘳𝘦 𝘩𝘢𝘱𝘱𝘪𝘦𝘳 𝘸𝘪𝘵𝘩 𝘪𝘵;
𝙄 𝙖𝙢 𝙣𝙤𝙩 𝙨𝙚𝙡𝙛𝙞𝙨𝙝!


𝘞𝘩𝘦𝘯 𝘐 𝘣𝘰𝘶𝘨𝘩𝘵 𝘦𝘷𝘦𝘳𝘺 𝘣𝘢𝘥 𝘦𝘷𝘦𝘯𝘵 𝘵𝘰 𝘣𝘦𝘤𝘰𝘮𝘦 𝘢 𝘱𝘭𝘦𝘢𝘴𝘢𝘯𝘵 𝘧𝘦𝘦𝘭𝘪𝘯𝘨 𝘧𝘰𝘳 𝘺𝘰𝘶. 𝘉𝘦𝘤𝘢𝘶𝘴𝘦 𝘐 𝘭𝘰𝘷𝘦𝘥 𝘺𝘰𝘶, 𝘣𝘶𝘵 𝘺𝘰𝘶 𝘯𝘦𝘷𝘦𝘳 𝘶𝘯𝘥𝘦𝘳𝘴𝘵𝘰𝘰𝘥;
𝙄 𝙖𝙢 𝙣𝙤𝙩 𝙨𝙚𝙡𝙛𝙞𝙨𝙝!

𝘐 𝘫𝘶𝘴𝘵 𝘸𝘢𝘯𝘵 𝘺𝘰𝘶 𝘵𝘰 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘐 𝘭𝘰𝘷𝘦 𝘺𝘰𝘶, 𝘐 𝘥𝘰𝘯'𝘵 𝘤𝘢𝘳𝘦 𝘢𝘣𝘰𝘶𝘵 𝘺𝘰𝘶 𝘣𝘦𝘪𝘯𝘨 𝘮𝘪𝘯𝘦, 𝘐 𝘫𝘶𝘴𝘵 𝘸𝘢𝘯𝘵 𝘺𝘰𝘶 𝘵𝘰 𝘣𝘦 𝘩𝘢𝘱𝘱𝘺.
𝘵𝘩𝘪𝘯𝘬 𝘢𝘣𝘰𝘶𝘵 𝘪𝘵


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
-𝓲 𝓵𝓸𝓼𝓽 𝔂𝓸𝓾


𝗜𝘁 𝘄𝗮𝘀 𝘁𝗵𝗲 𝗳𝗶𝗿𝘀𝘁 𝗿𝗮𝗶𝗻𝘆 𝗱𝗮𝘆 𝗶𝗻 𝗣𝗮𝗿𝗶𝘀 𝗶𝗻 𝗮 𝗰𝗮𝗳𝗲 𝗳𝗮𝗰𝗶𝗻𝗴 𝘁𝗵𝗲 𝗘𝗶𝗳𝗳𝗲𝗹 𝗧𝗼𝘄𝗲𝗿.. 𝗜 𝘀𝗮𝘄 𝗮 𝗯𝗼𝘆 𝘄𝗶𝘁𝗵 𝗰𝘂𝗿𝗹𝘆 𝗵𝗮𝗶𝗿 𝗮𝗻𝗱 𝗰𝗹𝗮𝘀𝘀𝗶𝗰 𝗰𝗹𝗼𝘁𝗵𝗲𝘀 𝘀𝗶𝘁𝘁𝗶𝗻𝗴 𝗼𝗻 𝘁𝗵𝗲 𝘁𝗼𝗽 𝗼𝗳 𝘁𝗵𝗲 𝗘𝗶𝗳𝗳𝗲𝗹 𝗧𝗼𝘄𝗲𝗿 𝗮𝗻𝗱 𝗽𝗹𝗮𝘆𝗶𝗻𝗴 𝗮𝗻 𝗶𝗻𝘀𝘁𝗿𝘂𝗺𝗲𝗻𝘁... 𝘁𝗵𝗲 𝘀𝗼𝘂𝗻𝗱 𝗼𝗳 𝗰𝗼𝗺𝗽𝗿𝗼𝗺𝗶𝘀𝗲 𝗿𝗲𝗮𝗰𝗵𝗲𝗱 𝘁𝗵𝗲 𝘄𝗵𝗼𝗹𝗲 𝗰𝗶𝘁𝘆... 𝗜 𝗜 𝗯𝗲𝗰𝗮𝗺𝗲 𝗮 𝗺𝗮𝗻 𝘄𝗵𝗼 𝗳𝗲𝗹𝗹 𝗶𝗻 𝗹𝗼𝘃𝗲 𝘄𝗶𝘁𝗵 𝗘𝗶𝗳𝗳𝗲𝗹'𝘀 𝘀𝗼𝗻, 𝗶𝘁 𝗯𝗲𝗰𝗮𝗺𝗲 𝗸𝗻𝗼𝘄𝗻... 𝗛𝗼𝘄 𝗱𝗶𝗱 𝗜 𝗸𝗻𝗼𝘄 𝘁𝗵𝗮𝘁 𝗜 𝘄𝗮𝘀 𝗴𝗼𝗶𝗻𝗴 𝘁𝗼 𝗹𝗼𝘀𝗲 𝗵𝗶𝗺 𝗶𝗻 𝘁𝗵𝗲 𝘀𝗮𝗺𝗲 𝘁𝗼𝘄𝗲𝗿 𝗼𝗻 𝘁𝗵𝗲 𝗹𝗮𝘀𝘁 𝘀𝗻𝗼𝘄𝘆 𝗱𝗮𝘆 𝗼𝗳 𝗣𝗮𝗿𝗶𝘀?

اولین روز بارانی پاریس بود در کافه ای روبه روی برج ایفل.. دیدم پسری با موهای فر و لباس های کلاسیک بالای برج ایفل نشسته بود و ساز می زد... صدای سازش به تمام شهر رسید. ... من مردی شدم که عاشق پسر ایفل شد، به گوش شهر رسید... از کجا می دانستم که قرار است در آخرین روز برفی پاریس او را در همان برج گم کنم؟

11دسامبر 1991


𝘐 𝘩𝘢𝘷𝘦 𝘯𝘰𝘵 𝘤𝘩𝘢𝘯𝘨𝘦𝘥!!
𝘪 𝘭𝘦𝘢𝘳𝘯𝘦𝘥


آدم از یک جایی به بعد دیگر خودش را به در و دیوار نمیکوبد،از هرچه هست و نیست شاکی نمیشود، از آدم‌ها فاصله نمیگیرد، از هیچ‌کس دیگر متنفر نمیشود،دیگر گریه نمیکند،غصه نمی‌خورد، از حرفِ کسی نمی‌رنجد،دیگر شعر نمیخواند،موسیقی گوش نمیدهد...آدم از یک جایی به بعد فقط تماشا میکند.
- بعد از ابر.


-𝐹𝑜𝑟𝑒𝑣𝑒𝑟


𝙉𝙞𝙜𝙝𝙩𝙨 𝙖𝙧𝙚 𝙩𝙝𝙚 𝙩𝙞𝙢𝙚 𝙬𝙝𝙚𝙣 𝙩𝙝𝙚 𝙗𝙞𝙜𝙜𝙚𝙨𝙩 𝙨𝙚𝙘𝙧𝙚𝙩𝙨 𝙝𝙖𝙥𝙥𝙚𝙣.... 𝙔𝙤𝙪 𝙖𝙧𝙚 𝙩𝙝𝙚 𝙛𝙞𝙧𝙨𝙩 𝙖𝙣𝙙 𝙡𝙖𝙨𝙩 𝙣𝙞𝙜𝙝𝙩 𝙤𝙛 𝙢𝙮 𝙡𝙞𝙛𝙚


━━━●─────
◁ㅤ ❚❚ㅤ ▷ㅤ


𝗦𝗲𝗲𝗶𝗻𝗴 𝗽𝗲𝗼𝗽𝗹𝗲 𝗮𝗳𝘁𝗲𝗿 𝗮 𝘄𝗵𝗶𝗹𝗲 𝘀𝗲𝗲𝗺𝘀 𝗴𝗼𝗼𝗱, 𝗯𝘂𝘁 𝗶𝘁'𝘀 𝗻𝗼𝘁... 𝗧𝗵𝗲 𝘀𝗰𝗮𝗿𝗶𝗲𝘀𝘁 𝘁𝗵𝗶𝗻𝗴 𝗶𝘀 𝘁𝗼 𝘀𝗲𝗲 𝗮 𝗽𝗲𝗿𝘀𝗼𝗻 𝗮𝗳𝘁𝗲𝗿 𝗮 𝘄𝗵𝗶𝗹𝗲, 𝗯𝘂𝘁 𝗵𝗲'𝘀 𝗻𝗼𝘁 𝘁𝗵𝗲 𝘀𝗮𝗺𝗲 𝗽𝗲𝗿𝘀𝗼𝗻 𝗮𝗻𝘆𝗺𝗼𝗿𝗲... 𝗧𝗵𝗶𝘀 𝗶𝘀 𝘄𝗵𝗲𝗿𝗲 𝘆𝗼𝘂 𝗴𝗲𝘁 𝘀𝗰𝗮𝗿𝗲𝗱 𝗮𝗻𝗱 𝘆𝗼𝘂 𝗱𝗼𝗻'𝘁 𝗸𝗻𝗼𝘄 𝘄𝗵𝗮𝘁 𝘁𝗼 𝗱𝗼.

دیدن آدما بعد از یه مدت خوب به نظر میرسه، اما نیست... ترسناک ترین چیز اینه که آدمی رو بعد از مدتی ببینی ولی اون دیگه اون آدم سابق نباشه...اینجاست که میترسی و نمیدونی باید چیکار کنی.




-1213 : ماه اسمون من سال هاست پشت ابره


- میبینی جونگکوکا، امشب آسمون بیشتر از شب‌های قبل داره میدرخشه این یعنی خوشحاله.
+ چرا باید خوشحال باشه هیونگ؟
- چون ژنرال برگشته کنار اوژنیش، داستان عاشقانه‌ی ما دوباره شروع شده جانِ تهیونگ.
- هانیکو

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

33

obunachilar
Kanal statistikasi