نکته 529 : حجاب هاي سلوك؛ شهرت
ممكن است در ظاهر اينگونه به نظر برسد كه نام خوب داشتن و مشهور بودن در بين مردم، امري نيكو و پسنديده است، اما در مسير دروني، حتي نام خوب نيز مانعي براي رسيدن به حق تعالي است. غيرت معشوق، به هيچ چيز راضي نيست، حتي نام خوب و مشهور بودن.
به همين خاطر، بيشتر عرفاي راستين به مقام هيچ بودن و هيچ نامي نداشتن در برخي موارد اشاره كوتاهي كرده اند. براي رسيدن به حق تعالي، بايد از چيزهاي بد و سپس از چيزهاي خوب بگذريم. اين ايثاري است كه براي رسيدن به بينگ يا رب دروني مان بايد انجام دهيم. به همين خاطر در برخي متون عرفاني عبارت «من آن هيچم» مشاهده مي شود.
مقام هيچ و هيچ بودن، صفتي متعالي است كه افراد بسيار اندكي مي توانند به آن برسند و معمولا شهرت و اعتبار و نام خوب براي بيشتر عرفا، مانع بزرگي براي رسيدن به حق تعالي است و افراد بسيار اندكي توانسته اند آزمايش بزرگ اين مرحله را با موفقيت سپري كنند.
شمس تبريز در مقالات اين تست را براي يكي از شيخان بزرگ صوفي، به نام اوحدالدين مطرح مي كند كه وي نيز نمي تواند از امتحان سربلند بيرون آيد.
« مرا اوحدالدين گفت: چه گردد اگر بر من آيي به هم باشيم؟ گفتم: پياله بياوريم، يكي من، يكي تو، مي گردانيم، آنجا كه گرد مي شوند به سماع! گفت: نتوانم. گفتم: پس صحبت من كار تو نيست، بايد كه مريدان و همه دنيا را به پياله اي بفروشي.»(مقالات شمس- ص218)
« روزي گفت: چه باشد اگر به ما باشي؟ گفتم: به شرط آنكه آشكارا بنشيني و شرب كني پيش مريدان و من نخورم. گفت: تو چرا نخوري؟ گفتم: تا تو فاسقي باشي نيك بخت و من فاسقي باشم بدبخت. گفت: نتوانم. بعد از آن كلمه اي گفتم، سه بار دست بر پيشاني زد.»(مقالات شمس- ص 294)
نمي توان انتظار داشت كه هم نام نيكي در بين مردم عادي داشته باشيم و هم بتوانيم با خداوند يكي شويم. نام نيك در مقابل نام بد است و يكي در مقابل ديگري است و هنوز در اين ميان، قانون دوئيت ديده مي شود. مسير رسيدن به حق يا بينگ، خط باريكي فارغ از نيك و بد است؛ خط تعادل، صراط مستقيم.
هر چيزي مي تواند در راه رسيدن به بينگ يا رب دروني به عنوان حجاب و مانع محسوب گردد. در شروع مسير، ابتدا بايد اعمال و افكار بد و مضر را متوقف كنيم،(گذر از جهنم) در اين مرحله حجاب هاي ظلماني از بين مي روند و فرد به بهشت مي رسد، ولي هنوز داراي حجاب هاي نوراني است. خداوند فارغ از نيك و بد است، پس در بهشت نيز نمي توان خداوند را يافت، بهشت فقط يك استراحتگاه براي انسان هاي خوب است. پس براي رسيدن به خداوند، بايد از بهشت نيز چشم پوشي كنيم، اين مرحله معادل با از بين بردن حجاب هاي نوراني است (گذر از بهشت) و در اين ميان، شهرت و نام خوب، يكي از حجاب هاي رسيدن به حق تعالي است.
شمس در مقالات مي فرمايد:
«مرا اگر بر درِ بهشت بيارند، اوّل درنگرم که او در آنجا هست؟ اگر نباشد، گويم «او کو؟» نه، مرا ميبايد که مُعين ببينمش؛ همچنين برابر. اگر نبود، رفتم به دوزخ. دوزخ از من ميترسد. بارها ديدهام معاينه. بگويم «مرا با تو کار نيست. او را به من ده! تو داني.» (مقالات شمس- ص 619)
شهرت هرچند براي مردم عادي، آرزو به شمار مي رود و عده زيادي طالب شهرت و مشهور شدن هستند، اما براي عرفايي كه مي خواهند به معشوق ازلي خود برسند، يك چيز بي اعتبار و مانعي براي رسيدن به حق تعالي است و بايد كنار گذاشته شود.
@Tabeogyanous تا به اقيانوس
ممكن است در ظاهر اينگونه به نظر برسد كه نام خوب داشتن و مشهور بودن در بين مردم، امري نيكو و پسنديده است، اما در مسير دروني، حتي نام خوب نيز مانعي براي رسيدن به حق تعالي است. غيرت معشوق، به هيچ چيز راضي نيست، حتي نام خوب و مشهور بودن.
به همين خاطر، بيشتر عرفاي راستين به مقام هيچ بودن و هيچ نامي نداشتن در برخي موارد اشاره كوتاهي كرده اند. براي رسيدن به حق تعالي، بايد از چيزهاي بد و سپس از چيزهاي خوب بگذريم. اين ايثاري است كه براي رسيدن به بينگ يا رب دروني مان بايد انجام دهيم. به همين خاطر در برخي متون عرفاني عبارت «من آن هيچم» مشاهده مي شود.
مقام هيچ و هيچ بودن، صفتي متعالي است كه افراد بسيار اندكي مي توانند به آن برسند و معمولا شهرت و اعتبار و نام خوب براي بيشتر عرفا، مانع بزرگي براي رسيدن به حق تعالي است و افراد بسيار اندكي توانسته اند آزمايش بزرگ اين مرحله را با موفقيت سپري كنند.
شمس تبريز در مقالات اين تست را براي يكي از شيخان بزرگ صوفي، به نام اوحدالدين مطرح مي كند كه وي نيز نمي تواند از امتحان سربلند بيرون آيد.
« مرا اوحدالدين گفت: چه گردد اگر بر من آيي به هم باشيم؟ گفتم: پياله بياوريم، يكي من، يكي تو، مي گردانيم، آنجا كه گرد مي شوند به سماع! گفت: نتوانم. گفتم: پس صحبت من كار تو نيست، بايد كه مريدان و همه دنيا را به پياله اي بفروشي.»(مقالات شمس- ص218)
« روزي گفت: چه باشد اگر به ما باشي؟ گفتم: به شرط آنكه آشكارا بنشيني و شرب كني پيش مريدان و من نخورم. گفت: تو چرا نخوري؟ گفتم: تا تو فاسقي باشي نيك بخت و من فاسقي باشم بدبخت. گفت: نتوانم. بعد از آن كلمه اي گفتم، سه بار دست بر پيشاني زد.»(مقالات شمس- ص 294)
نمي توان انتظار داشت كه هم نام نيكي در بين مردم عادي داشته باشيم و هم بتوانيم با خداوند يكي شويم. نام نيك در مقابل نام بد است و يكي در مقابل ديگري است و هنوز در اين ميان، قانون دوئيت ديده مي شود. مسير رسيدن به حق يا بينگ، خط باريكي فارغ از نيك و بد است؛ خط تعادل، صراط مستقيم.
هر چيزي مي تواند در راه رسيدن به بينگ يا رب دروني به عنوان حجاب و مانع محسوب گردد. در شروع مسير، ابتدا بايد اعمال و افكار بد و مضر را متوقف كنيم،(گذر از جهنم) در اين مرحله حجاب هاي ظلماني از بين مي روند و فرد به بهشت مي رسد، ولي هنوز داراي حجاب هاي نوراني است. خداوند فارغ از نيك و بد است، پس در بهشت نيز نمي توان خداوند را يافت، بهشت فقط يك استراحتگاه براي انسان هاي خوب است. پس براي رسيدن به خداوند، بايد از بهشت نيز چشم پوشي كنيم، اين مرحله معادل با از بين بردن حجاب هاي نوراني است (گذر از بهشت) و در اين ميان، شهرت و نام خوب، يكي از حجاب هاي رسيدن به حق تعالي است.
شمس در مقالات مي فرمايد:
«مرا اگر بر درِ بهشت بيارند، اوّل درنگرم که او در آنجا هست؟ اگر نباشد، گويم «او کو؟» نه، مرا ميبايد که مُعين ببينمش؛ همچنين برابر. اگر نبود، رفتم به دوزخ. دوزخ از من ميترسد. بارها ديدهام معاينه. بگويم «مرا با تو کار نيست. او را به من ده! تو داني.» (مقالات شمس- ص 619)
شهرت هرچند براي مردم عادي، آرزو به شمار مي رود و عده زيادي طالب شهرت و مشهور شدن هستند، اما براي عرفايي كه مي خواهند به معشوق ازلي خود برسند، يك چيز بي اعتبار و مانعي براي رسيدن به حق تعالي است و بايد كنار گذاشته شود.
@Tabeogyanous تا به اقيانوس