انارشیسم سیاسی چیست؟
آنارشیسم، مجموعهای از دکترینها و نگرشها است که در یک محور اصلی متمرکز است و آن اینکه دولت هم مضر و هم غیرضروری است. تفکر آنارشیستی عمدتاً در اوایل قرن بیستم در غرب توسعه یافت و در سراسر جهان گسترش یافت. اصطلاح آنارشیسم از نفی لغت یونانی arché گرفته شده است که به معنای اولین اصل، پایه یا قدرت حاکم است. بنابراین انارشیسم یعنی حاکمیت هیچ کس یا عدم حاکمیت است. برخی استدلال میکنند که عدم حاکمیت زمانی اتفاق میافتد که حاکمیت همه وجود داشته باشد – با اجماع یا اتفاق آرا یک هدف خوشبینانه فراهم میکند (به Depuis-Déri 2010 مراجعه کنید).
آنارشیست های سیاسی انتقاد خود را بر قدرت دولتی متمرکز می کنند و قدرت اجباری متمرکز و انحصاری را نامشروع می دانند. بنابراین آنارشیست ها «دولت» را نقد می کنند. باکونین یک مثال تاریخی ارائه می دهد و می گوید:
اگر دولتی وجود داشته باشد، باید سلطه طبقه ای بر طبقه دیگر و در نتیجه برده داری وجود داشته باشد. دولت بدون بردگی غیرقابل تصور است - و به همین دلیل است که ما دشمنان دولت هستیم. (باکونین 1873 [1990: 178])
یک مثال جدیدتر از جرارد کیسی آمده است که می نویسد: «دولت ها سازمان های جنایتکار هستند. نه فقط دولت های آشکارا توتالیتر یا سرکوبگر، بلکه همه دولت ها» (کیسی 2012: 1).
آنارشیسم، مجموعهای از دکترینها و نگرشها است که در یک محور اصلی متمرکز است و آن اینکه دولت هم مضر و هم غیرضروری است. تفکر آنارشیستی عمدتاً در اوایل قرن بیستم در غرب توسعه یافت و در سراسر جهان گسترش یافت. اصطلاح آنارشیسم از نفی لغت یونانی arché گرفته شده است که به معنای اولین اصل، پایه یا قدرت حاکم است. بنابراین انارشیسم یعنی حاکمیت هیچ کس یا عدم حاکمیت است. برخی استدلال میکنند که عدم حاکمیت زمانی اتفاق میافتد که حاکمیت همه وجود داشته باشد – با اجماع یا اتفاق آرا یک هدف خوشبینانه فراهم میکند (به Depuis-Déri 2010 مراجعه کنید).
آنارشیست های سیاسی انتقاد خود را بر قدرت دولتی متمرکز می کنند و قدرت اجباری متمرکز و انحصاری را نامشروع می دانند. بنابراین آنارشیست ها «دولت» را نقد می کنند. باکونین یک مثال تاریخی ارائه می دهد و می گوید:
اگر دولتی وجود داشته باشد، باید سلطه طبقه ای بر طبقه دیگر و در نتیجه برده داری وجود داشته باشد. دولت بدون بردگی غیرقابل تصور است - و به همین دلیل است که ما دشمنان دولت هستیم. (باکونین 1873 [1990: 178])
یک مثال جدیدتر از جرارد کیسی آمده است که می نویسد: «دولت ها سازمان های جنایتکار هستند. نه فقط دولت های آشکارا توتالیتر یا سرکوبگر، بلکه همه دولت ها» (کیسی 2012: 1).