📜حکم استغاثه به مخلوق در آنچه که جز خداوند متعال بر آن قادر نیست و اختلاف در روایت دو اجماع
#بازنشر
تقی الدین سبکی اجماعی را نقل میکند مبنی بر جواز استغاثه به مخلوق در چیزی که فقط در حیطه قدرت خداوند است. ایشان در سیاق سخن در مورد استغاثه به پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید:
" اعلم أنه يجوز ويحسن التوسل والاستعانة والتشفع بالنبي صلى الله عليه وسلم إلى ربه سبحانه وتعالى ، وجواز ذلك وحسنه من الأمور المعلومة لكل ذي دين المعروفة من فعل الأنبياء والمرسلين وسير السلف الصالحين والعلماء والعوام من المسلمين ، ولم ينكر أحد ذلك من أهل الأديان ولا سمع به في زمن من الأزمان حتى جاء ابن تيمية فتكلم في ذلك بكلام يلبس فيه على الضعفاء الأغمار، وابتدع ما لم يسبق إليه في سائر الأعصار". [1]
{ بدان که توسل، استغاثه و تشفع به پیامبر صلی الله علیه وسلم جایز و امری نیکوست که حکم جواز آن و پسندیده بودنش از امور واضح بر هر صاحب دینی است و چنین کاری در افعال انبیاء و رسل، سیره سلف صالح، علما و عوام مسلمانان مشهور است. و هیچ یک از اهل ادیان آنرا انکار نکرده اند و در هیچ دورهای از ادوار چنین انکاری مشاهده نشده است تا اینکه ابنتیمیه آمد و در این مسئله سخن گفت و باعث شد این مسئله بر عوام وافراد جاهل ملتبس شود و بدعتی را بنیان نهاد که کسی قبل از او در هیچ عصری چنین نگفته بود }.
از سوی دیگر ابنتیمیه اجماعی را بر خلاف اجماع سُبْکی، در تحریم استغاثه به پیامبر صلی الله علیه وسلم بیان میکند و میفرماید:
"فَمَنْ جَعَلَ الْمَلَائِكَةَ وَالْأَنْبِيَاءَ وَسَائِطَ يَدْعُوهُمْ وَيَتَوَكَّلُ عَلَيْهِمْ وَيَسْأَلُهُمْ جَلْبَ الْمَنَافِعِ وَدَفْعَ الْمَضَارِّ مِثْلَ أَنْ يَسْأَلَهُمْ غُفْرَانَ الذَّنْبِ وَهِدَايَةَ الْقُلُوبِ وَتَفْرِيجَ الْكُرُوبِ وَسَدَّ الفاقات: فَهُوَ كَافِرٌ بِإِجْمَاعِ الْمُسْلِمِينَ". [2]
{ هر كسی ملائکه و انبیاء را واسطههایی بین خود و الله متعال قرار دهد، آنان را به فریاد بخواند و بر آنان توکل کرده و از آنان طلب جلب منفعت و دفع مضرت نماید مثل اینکه: بخشودگی گناهان و هدایت قلبها و ازالهی سختیها وبرطرف کردن حاجات را از آنان بخواهد، به اجماع مسلمانان کافر است}.
میبینیم که این دو اجماع در تعارض باهم هستند. نخست: اجماعی که نقل میکند استغاثه به پیامبر صلی الله علیه وسلم مشروع است.
دوم: اجماعی که بیان میکند استغاثه به پیامبر صلی الله علیه وسلم در آنچه که در حیطهی قدرت او نیست - وفقط در حیطهی قدرت الهی است - حرام است و بلکه شرک است.
حال سوالی که پیش میآید این است که: کدام اجماع صحیح است؟
با کمی تامل در این دو اجماع خواهیم فهمید اجماعی که ابنتیمیه آنرا نقل کرده است شواهد ثابت و روشنی دارد که بر صحت مقتضايش دلالت میکند. اما اجماع نقل شده توسط سبکی، شواهد صحیحی که دال بر صحت آن باشد وجود ندارد و تمامی آنچه نقل کرده در تأییدش، یا خارج از بحث مربوطه است و متعلق به مبحث توسل است که مبحث توسل و استغاثه دو مبحث جدای از هم هستند و یا اینکه ادلهای ضعیف الدلاله و ضعیف السند هستند.
چیزی که معلوم است از علمای متقدم، سخنی تفصیلی در حکم استغاثه به مخلوق وجود ندارد چرا که در آن زمان چنین امری منتشر نبوده است اما با این وجود علما سخنان فراوانی در این مورد دارند که بیانگر حرمت و بلکه شرک بودن استغاثه است.
از این تقریرات مفید میتوان به موقف علما در بیان حقیقت شرک مشرکین عرب و موجبات تکفیر آنان اشاره نمود، که در این باب از علما سخنان فراوانی موجود است دال بر اینکه عربها، هیچ وقت معتقد نبودند معبودانشان ضرر و نفع میرسانند بلکه باور داشتند اینان نزد خداوند قَدْر و منزلتی دارند و خداوند است که به آنان قدرت ضرر رساندن و نفع رساندن را داده است. و همچنین سخنانی از آنان وجود دارد که بیان میکند از موجبات شرکی که عربها به آن مبتلا بودند استغاثه و دعا بوده است که پیشتر مواردی از آن را بیان کردیم(منظورشان مقالات گذشته خودشان در کانال است).
واز واضح وصریحترین سخنان در این زمینه کلام شهرستانی است که بیان میدارد: مشرکین معبودان خود را فقط به این سبب که معتقد بودند نزد خداوند جاه و مقامی دارند عبادت میکردند. میفرماید:
"لكن القوم لما عكفوا على التوجه إليها؛ كان عكوفهم ذلك عبادة، وطلبهم الحوائج منها إثبات إلهية لها. وعن هذا كانوا يقولون: ما نعبدهم إلا ليقربونا إلى الله زلفی". [3]
{ چون مشرکین کاملا رو به سوی این بت ها کردند، این توجه و روی کردن به آنان، عبادت کردنشان بود و اینکه از معبودان خود نیازهای خود را درخواست میکردند نیز اثبات مقام الوهیتی بود که آنان برای این بتها قائل بودند و بههمین سبب میگفتند: ما آنان را عبادت نمیکنیم مگر اینکه ما را به خدا نزدیک کنند}.
▪️ادامهی مطلب در متن بعدی...
#بازنشر
تقی الدین سبکی اجماعی را نقل میکند مبنی بر جواز استغاثه به مخلوق در چیزی که فقط در حیطه قدرت خداوند است. ایشان در سیاق سخن در مورد استغاثه به پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید:
" اعلم أنه يجوز ويحسن التوسل والاستعانة والتشفع بالنبي صلى الله عليه وسلم إلى ربه سبحانه وتعالى ، وجواز ذلك وحسنه من الأمور المعلومة لكل ذي دين المعروفة من فعل الأنبياء والمرسلين وسير السلف الصالحين والعلماء والعوام من المسلمين ، ولم ينكر أحد ذلك من أهل الأديان ولا سمع به في زمن من الأزمان حتى جاء ابن تيمية فتكلم في ذلك بكلام يلبس فيه على الضعفاء الأغمار، وابتدع ما لم يسبق إليه في سائر الأعصار". [1]
{ بدان که توسل، استغاثه و تشفع به پیامبر صلی الله علیه وسلم جایز و امری نیکوست که حکم جواز آن و پسندیده بودنش از امور واضح بر هر صاحب دینی است و چنین کاری در افعال انبیاء و رسل، سیره سلف صالح، علما و عوام مسلمانان مشهور است. و هیچ یک از اهل ادیان آنرا انکار نکرده اند و در هیچ دورهای از ادوار چنین انکاری مشاهده نشده است تا اینکه ابنتیمیه آمد و در این مسئله سخن گفت و باعث شد این مسئله بر عوام وافراد جاهل ملتبس شود و بدعتی را بنیان نهاد که کسی قبل از او در هیچ عصری چنین نگفته بود }.
از سوی دیگر ابنتیمیه اجماعی را بر خلاف اجماع سُبْکی، در تحریم استغاثه به پیامبر صلی الله علیه وسلم بیان میکند و میفرماید:
"فَمَنْ جَعَلَ الْمَلَائِكَةَ وَالْأَنْبِيَاءَ وَسَائِطَ يَدْعُوهُمْ وَيَتَوَكَّلُ عَلَيْهِمْ وَيَسْأَلُهُمْ جَلْبَ الْمَنَافِعِ وَدَفْعَ الْمَضَارِّ مِثْلَ أَنْ يَسْأَلَهُمْ غُفْرَانَ الذَّنْبِ وَهِدَايَةَ الْقُلُوبِ وَتَفْرِيجَ الْكُرُوبِ وَسَدَّ الفاقات: فَهُوَ كَافِرٌ بِإِجْمَاعِ الْمُسْلِمِينَ". [2]
{ هر كسی ملائکه و انبیاء را واسطههایی بین خود و الله متعال قرار دهد، آنان را به فریاد بخواند و بر آنان توکل کرده و از آنان طلب جلب منفعت و دفع مضرت نماید مثل اینکه: بخشودگی گناهان و هدایت قلبها و ازالهی سختیها وبرطرف کردن حاجات را از آنان بخواهد، به اجماع مسلمانان کافر است}.
میبینیم که این دو اجماع در تعارض باهم هستند. نخست: اجماعی که نقل میکند استغاثه به پیامبر صلی الله علیه وسلم مشروع است.
دوم: اجماعی که بیان میکند استغاثه به پیامبر صلی الله علیه وسلم در آنچه که در حیطهی قدرت او نیست - وفقط در حیطهی قدرت الهی است - حرام است و بلکه شرک است.
حال سوالی که پیش میآید این است که: کدام اجماع صحیح است؟
با کمی تامل در این دو اجماع خواهیم فهمید اجماعی که ابنتیمیه آنرا نقل کرده است شواهد ثابت و روشنی دارد که بر صحت مقتضايش دلالت میکند. اما اجماع نقل شده توسط سبکی، شواهد صحیحی که دال بر صحت آن باشد وجود ندارد و تمامی آنچه نقل کرده در تأییدش، یا خارج از بحث مربوطه است و متعلق به مبحث توسل است که مبحث توسل و استغاثه دو مبحث جدای از هم هستند و یا اینکه ادلهای ضعیف الدلاله و ضعیف السند هستند.
چیزی که معلوم است از علمای متقدم، سخنی تفصیلی در حکم استغاثه به مخلوق وجود ندارد چرا که در آن زمان چنین امری منتشر نبوده است اما با این وجود علما سخنان فراوانی در این مورد دارند که بیانگر حرمت و بلکه شرک بودن استغاثه است.
از این تقریرات مفید میتوان به موقف علما در بیان حقیقت شرک مشرکین عرب و موجبات تکفیر آنان اشاره نمود، که در این باب از علما سخنان فراوانی موجود است دال بر اینکه عربها، هیچ وقت معتقد نبودند معبودانشان ضرر و نفع میرسانند بلکه باور داشتند اینان نزد خداوند قَدْر و منزلتی دارند و خداوند است که به آنان قدرت ضرر رساندن و نفع رساندن را داده است. و همچنین سخنانی از آنان وجود دارد که بیان میکند از موجبات شرکی که عربها به آن مبتلا بودند استغاثه و دعا بوده است که پیشتر مواردی از آن را بیان کردیم(منظورشان مقالات گذشته خودشان در کانال است).
واز واضح وصریحترین سخنان در این زمینه کلام شهرستانی است که بیان میدارد: مشرکین معبودان خود را فقط به این سبب که معتقد بودند نزد خداوند جاه و مقامی دارند عبادت میکردند. میفرماید:
"لكن القوم لما عكفوا على التوجه إليها؛ كان عكوفهم ذلك عبادة، وطلبهم الحوائج منها إثبات إلهية لها. وعن هذا كانوا يقولون: ما نعبدهم إلا ليقربونا إلى الله زلفی". [3]
{ چون مشرکین کاملا رو به سوی این بت ها کردند، این توجه و روی کردن به آنان، عبادت کردنشان بود و اینکه از معبودان خود نیازهای خود را درخواست میکردند نیز اثبات مقام الوهیتی بود که آنان برای این بتها قائل بودند و بههمین سبب میگفتند: ما آنان را عبادت نمیکنیم مگر اینکه ما را به خدا نزدیک کنند}.
▪️ادامهی مطلب در متن بعدی...