📜دراسة نقدية لمنظومة جوهرة التوحید
🔴 مبحث سوم: نظریه کسب
#بخش_دوم
بغدادی –رحمه الله– زمانی که آن را برای یارانش تفسیر می کند، قدرت الله را با قدرت انسان تشبیه و کسب را به انسان منتسب می کند و می گوید: سنگی بزرگ که شخصی از حمل آن عاجز است اما شخص دیگر قادر به حمل آن است زمانی که شخص دوم آن را حمل می کند، شخص ضعیف نیز همراه اوست و او نیز حامل آن سنگ می باشد!
یعنی همان "اقتران" و کسب. [1]
اشاعره رابطه عادی میان اسباب و مسببات را نفی میکنند و بر اساس همین عقیده فاسد، اگر شخصی مخالف آنان قائل بر این باشد که "آتش علت و سبب سوزاندن است" چنین شخصی نزد آنان کافر و مشرک است!
آنان می گویند: فاعل سوزاندن الله است اما این امر همراه و مقترن با سوزاندن روی میدهد و در نتیجه هیچ ارتباطی میان سبب و مسبب وجود ندارد. بلکه ارتباط آنان فقط ارتباط نزدیکی و اقتران است مانند دو دوستی که با هم قدم می زنند و با هم نیز بر می گردند!
یعنی آتش سبب سوزاندن نیست بلکه سوزاندن، مقترن با آن انجام می شود.
در متون عقیدتی آنان آمده است:
وَالْفِعْل فِي التَّأْثِير لَيْسَ إِلَّا/للْوَاحِد القهار جلّ وَعلا
وَمن يقل بالطبع أَو بِالْعِلَّةِ/ فَذَاك كفر عِنْد أهل الْملَّة
وَمن يقل بِالْقُوَّةِ المودعة/ فَذَاك بدعي فَلَا تلْتَفت [2]
و اینگونه مخالفینشان را تکفیر و تبدیع می کنند!
پس چنانکه دیدیم نزد اشاعره تلازمی ضروری میان اسباب و مسببات (علت و معلول) وجود ندارد چنانکه غزالی رحمه الله می گوید: «الاقتران بين ما يعتقد في العادة سبباً وما يعتقد مسبباً ليس ضرورياً عندنا» [3]
و اگر شخصی به آنان بگوید: ما دائما می بینیم که آتش سبب سوزاندن است و خَمر سبب سکر و زوال عقل، می گویند: تلازمی میان اسباب طبیعی نیست بلکه آنها نتیجه هایی از روی عادت و رؤيت آنان کنار هم است نه اینکه یکی سبب دیگری باشد!
باقلانی رحمه الله می گوید: «إن ما هو مشاهد في الحس لا يوجد ضرورة ولا وجوبًا وإنما هو يجري مجرى العادة، بمعنى وجوده وتكراره على طريقة واحدة» [4]
؛ آنچه که به واسطه حس مشاهده می شود، ضرورتاً و لزوما قرار نیست در واقعیت هم چنین باشد. بلکه به عنوان یک امر عادی و روزمره اتفاق می افتد. به این معنا که همیشه به یک شکل و وضعیت به وجود می آید و تکرار میشود.
بنابراین؛ اشاعره منکر سببیت هستند و قائل به این می باشند که نباید گفته شود "آتش سبب سوزاندن است" بلکه باید گفته شود "نزد آن و همراه آن سوزاندن نیز اتفاق می افتد".
چنانکه غزالی رحمه الله صراحتاً می گوید: «فقد تبين أن الوجود عند الشيء لا يدل على أنه موجود به» [5]
؛ بدین شکل روشن میشود که وجود یک شیء نزد شیء دیگر( مثلا وجود گرما نزد آتش) دال بر وجود آن (گرما) به سبب دومی (آتش) نیست.
آنان با آیات قرآن نیز همین تعامل را دارند.
#ادامه_دارد....
•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•
[1]. بنگرید: "الْإِنْصَاف" (۴۵_۴۶)، "الْإِرْشَاد" (۱۸۷_۲۰۳)، "أصُول الدّين" (ص ۱۳۳)، "نِهَايَة الْإِقْدَام" (ص۷۷)، "المواقف" (ص۳۱۱)، "شِفَاء العليل" (۲۵۹_۲۶۱).
[2]. "منظومة الدردير" (ص ۲۴۰)
[3]. "تهافت الفلاسفة" (ص ۲۳۷)
[4]. "البيان عن الفرق بين المعجزات والكرامات" (ص ۳۵)
[5]. تهافت الفلاسفة" (ص ۲۳۹)
•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•
@Tathir_aleteqad2
#تکفیری_ها_را_بشناسیم
🔴 مبحث سوم: نظریه کسب
#بخش_دوم
بغدادی –رحمه الله– زمانی که آن را برای یارانش تفسیر می کند، قدرت الله را با قدرت انسان تشبیه و کسب را به انسان منتسب می کند و می گوید: سنگی بزرگ که شخصی از حمل آن عاجز است اما شخص دیگر قادر به حمل آن است زمانی که شخص دوم آن را حمل می کند، شخص ضعیف نیز همراه اوست و او نیز حامل آن سنگ می باشد!
یعنی همان "اقتران" و کسب. [1]
اشاعره رابطه عادی میان اسباب و مسببات را نفی میکنند و بر اساس همین عقیده فاسد، اگر شخصی مخالف آنان قائل بر این باشد که "آتش علت و سبب سوزاندن است" چنین شخصی نزد آنان کافر و مشرک است!
آنان می گویند: فاعل سوزاندن الله است اما این امر همراه و مقترن با سوزاندن روی میدهد و در نتیجه هیچ ارتباطی میان سبب و مسبب وجود ندارد. بلکه ارتباط آنان فقط ارتباط نزدیکی و اقتران است مانند دو دوستی که با هم قدم می زنند و با هم نیز بر می گردند!
یعنی آتش سبب سوزاندن نیست بلکه سوزاندن، مقترن با آن انجام می شود.
در متون عقیدتی آنان آمده است:
وَالْفِعْل فِي التَّأْثِير لَيْسَ إِلَّا/للْوَاحِد القهار جلّ وَعلا
وَمن يقل بالطبع أَو بِالْعِلَّةِ/ فَذَاك كفر عِنْد أهل الْملَّة
وَمن يقل بِالْقُوَّةِ المودعة/ فَذَاك بدعي فَلَا تلْتَفت [2]
و اینگونه مخالفینشان را تکفیر و تبدیع می کنند!
پس چنانکه دیدیم نزد اشاعره تلازمی ضروری میان اسباب و مسببات (علت و معلول) وجود ندارد چنانکه غزالی رحمه الله می گوید: «الاقتران بين ما يعتقد في العادة سبباً وما يعتقد مسبباً ليس ضرورياً عندنا» [3]
و اگر شخصی به آنان بگوید: ما دائما می بینیم که آتش سبب سوزاندن است و خَمر سبب سکر و زوال عقل، می گویند: تلازمی میان اسباب طبیعی نیست بلکه آنها نتیجه هایی از روی عادت و رؤيت آنان کنار هم است نه اینکه یکی سبب دیگری باشد!
باقلانی رحمه الله می گوید: «إن ما هو مشاهد في الحس لا يوجد ضرورة ولا وجوبًا وإنما هو يجري مجرى العادة، بمعنى وجوده وتكراره على طريقة واحدة» [4]
؛ آنچه که به واسطه حس مشاهده می شود، ضرورتاً و لزوما قرار نیست در واقعیت هم چنین باشد. بلکه به عنوان یک امر عادی و روزمره اتفاق می افتد. به این معنا که همیشه به یک شکل و وضعیت به وجود می آید و تکرار میشود.
بنابراین؛ اشاعره منکر سببیت هستند و قائل به این می باشند که نباید گفته شود "آتش سبب سوزاندن است" بلکه باید گفته شود "نزد آن و همراه آن سوزاندن نیز اتفاق می افتد".
چنانکه غزالی رحمه الله صراحتاً می گوید: «فقد تبين أن الوجود عند الشيء لا يدل على أنه موجود به» [5]
؛ بدین شکل روشن میشود که وجود یک شیء نزد شیء دیگر( مثلا وجود گرما نزد آتش) دال بر وجود آن (گرما) به سبب دومی (آتش) نیست.
آنان با آیات قرآن نیز همین تعامل را دارند.
#ادامه_دارد....
•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•
[1]. بنگرید: "الْإِنْصَاف" (۴۵_۴۶)، "الْإِرْشَاد" (۱۸۷_۲۰۳)، "أصُول الدّين" (ص ۱۳۳)، "نِهَايَة الْإِقْدَام" (ص۷۷)، "المواقف" (ص۳۱۱)، "شِفَاء العليل" (۲۵۹_۲۶۱).
[2]. "منظومة الدردير" (ص ۲۴۰)
[3]. "تهافت الفلاسفة" (ص ۲۳۷)
[4]. "البيان عن الفرق بين المعجزات والكرامات" (ص ۳۵)
[5]. تهافت الفلاسفة" (ص ۲۳۹)
•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•
@Tathir_aleteqad2
#تکفیری_ها_را_بشناسیم