یه اتفاقایی توو گذشته هست؛ دلم نمیخواد زمان برگرده عقب که دوباره تجربهشون کنم؛ دلم میخواد به عنوان یک تماشاچی، به عنوان کسی از دور میشینه و خودش رو تماشا میکنه برگردم عقب و نگاه کنم خودم رو میون اون اتفاقها.
جاهایی که فقط خودم میدونستم چه سخت بود زنده بودن، بخاطر دوباره نفس کشیدنهام وایسم و افتخار کنم. قدر خودم رو بدونم.
جاهایی که شبیه رویا بود، همونجاها که مثل پرنسسهای دیزنی آخر کارتوناش میشدم؛ وایسم و ببینم چه جوری غرق اون همه قشنگی و آرومی بودم.
من تا حالا خودم رو از دور ندیدم، ولی دلم واسه دیدن خودم تنگ شده.
https://t.me/joinchat/AAAAAEZYa7bkZfFIiaiR4gتکستای میبل رو اینجا بخونید👆✨