برام شعر بخون.از روزهای دور بخون،از دستای گره خورده لیلی و اون افسر روس بخون،از گوشت و خونشون بگو.بگو زیر خاک عاشق بودن چجوریه.توی مرگ عاشق بودن چجوریه.
دستامو بگیر..بذار ببینم گرمای زنده بودن چجوریه
دستامو بگیر..بذار ببینم گرمای زنده بودن چجوریه