لاین آرامش


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


نقاشی هام اینجا میزارم.

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


کسایی که تازه آمدید خوش آمدید


ممنون پر از زیبایی بود باعث شد خودم رو دست بدارم


مَــــه‌ِتآر dan repost
سلامی به گرمای وجودت...

بگذار برایت صادقانه بنویسم...
نیرویی که تو داری را در کمتر کسانی دیده ام
نیروی حقیقی تو دستانیست که در درون من یعنی قلبت داری!
با خود فکر می‌کنی که منظورم چیست...
حق هم داری
منظور من دستانیست که در مواقع سخت بیرون می آیند و تو را بغل میکنند
دستانیست که در هنگام چشمانت را می‌بندی و با آن ها اشکالی را می آرایی به ساز دلت
دست هاییست که در مواقعی که رنجور و ضعیف هستی به تو کمک میکنند تا بلند شوی
هیچگاه به خود و مقاومتت اینگونه دقت کرده بودی؟
آری...
تو خود نمیدانی اما تو از قدرتی برخورداری که فقط قلب های بزرگ برخوردارند
بیشتر قدر خود را بدان و در نهایت دوستت دارم

برای لاین آرامش که چنل عجیب و زیباییه
( خوشحال میشم چالشتو برای منم بزاری)


۱. چندتاش رو گذاشتم می تونید چک کنید
۲. اگر چالش رو پاک کنید براتون نمی نویسم


فور کنید تا بهتون بگم اگر تو ایران قدیم بودید، چه نقشی داشتید و کی بودید. ( جاست فور فان ) 15:54
بسه
جواب ها: @Challengenn


Birds drawing in my study book.


· 𝖡𝖾𝖺𝗎𝗍𝗒 & 𝗋𝖺𝗀𝖾 ݃ dan repost
⋮ فور کنین تا بهتون بگم که چرا یکی باید باهاتون قرار بزاره و چه چیزایی باعث میشه یکی به عنوان پارتنر انتخابتون کنه .


Once upon time, two fish meet each other, they didn't know that fate was determined thim as soulmates. One of them called charles and other who was a female fish called mia, mia was really playful and always jumping over the water even though this was dangerous because always was a seagull who look for fresh fish meet.






فور کنید ی چیزی بگید من بکشم. 7:13 a'am
جواب ها اینجاست: @Challengenn




With gray background.


از این به بعد حرف هام اینجا می نویسم اینجا رو شلوغ نمی کنم




Challenge. dan repost
For dear @Tranquil_Line
از دور زیبا و قشنگ بودی
دلم میخواست ساعت ها بشینم و تماشات کنم بدون اینکه چیز زیادی ازت بدونم
فکر میکنم اولین آدم کنجکاوی بودم که حاضر نبود چیز زیادی ازت بدونه.
قدمام به سمتت زیادی سست و بی رمق بود شاید  نمی‌خواستم این مسیر به تو ختم بشه.
اما شد.
وقتی بهت نزدیک شدم برق چشمایی که برای اولین بار دیده بودم رو نداشتی، کدر بودی.
از درخشندگی خبری نبود و تاریکی تنها چیزی بود که منو درگیر خودش کرده بود.
خوشحالی و لبخندم محو شد.
شاید الان فهمیدی چرا بهت لقب «ماه» رو داده بودم.






Challenge dan repost
https://t.me/Tranquil_Line
چیزای خاص پیدات میکنن
نیازی نیست دنبالش بگردی
شایدم این بیشتر شبیه کلیشه ها باشه و توی واقعیت فرق کنه...ولی خب خودش پیدات میکنه.



20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

70

obunachilar
Kanal statistikasi