نیکبختی
احمد شهدادی
ارسطو در رساله «تحریض به فلسفه»(Protrepticus) که از نوشتههای اولیه اوست، زندگی را قفس نفس، گور نفس و مرگ نفس میداند و معتقد است جان آدمی وقتی به مرگ میرسد تازه حیات برتر و حقیقی پیدا میکند. زندگی همراه با لذت و شادکامی هم نصیب فیلسوفان است. او در اخلاق نیکوماخوس میگوید که روی آوردن به زندگی دنیوی، دست کم تا حدودی، برای رسیدن به زندگی سعادتمندانه واقعی ضرورت دارد.
ارسطو در همین کتاب اخلاق نیکوماخوس نیز به بحث لذت و رابطه آن با معنای زندگی پرداخته. وی از ائودایمونیا(Eodaimonia) یا «سعادت» سخن میگوید. سعادت، یا به ترجمه مرحوم لطفی در ترجمه اخلاق نیکوماخوس «نیکبختی»، که امری غیر از «خوشبختی» رایج است، به نظر ارسطو یعنی فضیلت همراه با لذت. «خیر غایت همه چیز است.» اگر آدمی در پی رسیدن به غایت باشد، تیر خود را درست به هدف زده. این سعادت نه لذت است، نه ثروت، نه جاه. این هدف ارزش ذاتی دارد.
ارسطو معتقد است: سه نوع زیستن میتوان تصور کرد: زندگی سیاسی، زندگی لذتجو، زندگی معطوف به «تئوریا» و «نظر». به وحدت رسیدن نفس و قوه عاقله، یا به تعبیری بهتر حاکم شدن قوه عقل کلینگر و غایتاندیش بر نفس خواستار و جزئینگر، معنای زندگی حکیمانه و شادکام است.
در نظر ارسطو حکمت نظری و حکمت عملی دو پایه معنا و هدف زندگی انساناند. اگر کسی فضایل را بشناسد، یعنی حکمت نظری داشته باشد، اما اهل حکمت عملی نباشد، دچار «آکراسیا» شده است. آکراسیا یعنی وضعیتی که انسان در آن میداند اما عمل نمیکند. این همان است که به قول حافظ: «ملالت علما هم ز علم بیعمل است».
نداشتن حکمت عملی ملالت ایجاد میکند. دانایی بسیار، اما کردار اندک.
T.me/Truestoiclife
احمد شهدادی
ارسطو در رساله «تحریض به فلسفه»(Protrepticus) که از نوشتههای اولیه اوست، زندگی را قفس نفس، گور نفس و مرگ نفس میداند و معتقد است جان آدمی وقتی به مرگ میرسد تازه حیات برتر و حقیقی پیدا میکند. زندگی همراه با لذت و شادکامی هم نصیب فیلسوفان است. او در اخلاق نیکوماخوس میگوید که روی آوردن به زندگی دنیوی، دست کم تا حدودی، برای رسیدن به زندگی سعادتمندانه واقعی ضرورت دارد.
ارسطو در همین کتاب اخلاق نیکوماخوس نیز به بحث لذت و رابطه آن با معنای زندگی پرداخته. وی از ائودایمونیا(Eodaimonia) یا «سعادت» سخن میگوید. سعادت، یا به ترجمه مرحوم لطفی در ترجمه اخلاق نیکوماخوس «نیکبختی»، که امری غیر از «خوشبختی» رایج است، به نظر ارسطو یعنی فضیلت همراه با لذت. «خیر غایت همه چیز است.» اگر آدمی در پی رسیدن به غایت باشد، تیر خود را درست به هدف زده. این سعادت نه لذت است، نه ثروت، نه جاه. این هدف ارزش ذاتی دارد.
ارسطو معتقد است: سه نوع زیستن میتوان تصور کرد: زندگی سیاسی، زندگی لذتجو، زندگی معطوف به «تئوریا» و «نظر». به وحدت رسیدن نفس و قوه عاقله، یا به تعبیری بهتر حاکم شدن قوه عقل کلینگر و غایتاندیش بر نفس خواستار و جزئینگر، معنای زندگی حکیمانه و شادکام است.
در نظر ارسطو حکمت نظری و حکمت عملی دو پایه معنا و هدف زندگی انساناند. اگر کسی فضایل را بشناسد، یعنی حکمت نظری داشته باشد، اما اهل حکمت عملی نباشد، دچار «آکراسیا» شده است. آکراسیا یعنی وضعیتی که انسان در آن میداند اما عمل نمیکند. این همان است که به قول حافظ: «ملالت علما هم ز علم بیعمل است».
نداشتن حکمت عملی ملالت ایجاد میکند. دانایی بسیار، اما کردار اندک.
T.me/Truestoiclife