میخوام یه #رشتو بنویسم از امروز تا الان؛ باورش هم برای خودم سخته شاید شما ها هم باور نکنید اما تا الان اشک ۴ نفر رو درآوردم یعنی از ۸ صبح که بیدار شدم تا الان ۴ نفر گریه کردن برای گفتوگویی که باهاشون داشتم؛ دغدغههامو خیلی صریح بهشون گفتم و تو این #رشتو میخوام بنویسم چی شد :))
نفر شماره ۱:
سرم داد زد پشت تلفن و قطع کرد بعد از یک ساعت و نیم زنگ زد با یه ترکیب گریه و خنده برگشت گفت تو دوست داشتنات هم احمقانه است پسر رفتم فکر کردم دیدم هیچ کس اینقدر تا حالا دغدغه منو نداشته تو سن ۳۰ سالگی و تو فوقالعاده ای پسر منم پسرم تو هم پسری من کجا تو کجا دمت گرم ❤️
نفر شماره ۲:
همین الان اومد دم شرکت بغلم کرد با هق هق گفت پسر تو خالق گریه ها و خندههای عجیبی و یه مدل خاصی خوشحالم میکنی یه مدل خاصی هم اشکمو درآوردی و به حرفات ساعتها فکر کردم حق با توعه اون ساید رو من باعث شدم اون فرد اذیت بشه فقط مهربون باش باهام اخم عجیبی داشتی صبح :))))
نفر شماره ۳:
دعوامون شد رسما و با اشک گفت بهم گفت تو دوستم نیستی یه دشمنی و از اولم دشمن بودی و رفت! فقط لبخند زدم!
بعد چند ساعت گفت تو دوست ترین دوستی اما دستتو گذاشته بودی روی زخمم و داشتم درد میکشیدم واقعا درد داشت اما تازه حس میکنم میتونم نفس بکشم و حالم خوبه
نفر شماره ۴:
خییییییییییییییلی زیااااااااااد احتمالا ازم دلخوره و شاید عصبی و میخواد سرم رو بزنه :))
و هنوزم خبری ازش نیست فقط امیدوارم مثل سه نفر دیگه حالش خوب بشه بعدش همین. :))))))))))
ولی واقعاً اشک ۴ نفر رو رسما درآوردم خیلی حس بی رحمی دارم اما نمیدانم اطلاعی ندارم 🤷🏻🚶🏻♂️🫠
نفر شماره ۱:
سرم داد زد پشت تلفن و قطع کرد بعد از یک ساعت و نیم زنگ زد با یه ترکیب گریه و خنده برگشت گفت تو دوست داشتنات هم احمقانه است پسر رفتم فکر کردم دیدم هیچ کس اینقدر تا حالا دغدغه منو نداشته تو سن ۳۰ سالگی و تو فوقالعاده ای پسر منم پسرم تو هم پسری من کجا تو کجا دمت گرم ❤️
نفر شماره ۲:
همین الان اومد دم شرکت بغلم کرد با هق هق گفت پسر تو خالق گریه ها و خندههای عجیبی و یه مدل خاصی خوشحالم میکنی یه مدل خاصی هم اشکمو درآوردی و به حرفات ساعتها فکر کردم حق با توعه اون ساید رو من باعث شدم اون فرد اذیت بشه فقط مهربون باش باهام اخم عجیبی داشتی صبح :))))
نفر شماره ۳:
دعوامون شد رسما و با اشک گفت بهم گفت تو دوستم نیستی یه دشمنی و از اولم دشمن بودی و رفت! فقط لبخند زدم!
بعد چند ساعت گفت تو دوست ترین دوستی اما دستتو گذاشته بودی روی زخمم و داشتم درد میکشیدم واقعا درد داشت اما تازه حس میکنم میتونم نفس بکشم و حالم خوبه
نفر شماره ۴:
خییییییییییییییلی زیااااااااااد احتمالا ازم دلخوره و شاید عصبی و میخواد سرم رو بزنه :))
و هنوزم خبری ازش نیست فقط امیدوارم مثل سه نفر دیگه حالش خوب بشه بعدش همین. :))))))))))
ولی واقعاً اشک ۴ نفر رو رسما درآوردم خیلی حس بی رحمی دارم اما نمیدانم اطلاعی ندارم 🤷🏻🚶🏻♂️🫠