"شور زندگی"


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


‏ز روزگار من آشفته‌تر چه مى‌خواهى؟
ال استار | قهوه | گربه | کتاب
_INTJ
_صحبت و بداهه‌گویی: @VanGoghblue2

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri




because you're their moon

do you ever talk to the moon when you can't sleep, or when you feel as if you don't have anyone else you can vent to? i do, and it's comforting to know that the moon always listens. you're someone's moon. people love you because you're a shoulder to cry on, even if your support might be silent sometimes. your moonbeams are the prettiest. you're soft spoken, a bit mysterious, and a loving friend indeed, and even in the darkest times you can be a little savior. thank you for being you.






One who believes in ART dan repost
میتونه ی عکس از گالریتون یا ی قطعه موسیقی باشه..
ی نقاشی یا متنی که نوشتین؟!
کامان. Give me something.


One who believes in ART dan repost
وقتی ی چیزی نمیدونی دیگه جدی باید دهنتو ببندی.




_لبه دنیا_


تو نجات دهنده باش، امید من ...تو اون گلبرگ های شکوفه درخت گیلاس باش و من باد میشم که به رقص دربیارمت، ببرمت بالای آسمون و خورشید رو بهت نشون بدم ... از بین ابرهای پشمکی باهم دیگه بریم به مکان اسرار آمیز خودمون ... جای که ما باشیم و مورد علاقه هامون ... پاندا های من باشه و خرگوش های تو ... نقاشی های من باشه و صدای ساز تو ... لی‌لی من باشه و کبود تو ..
جایی که رنگ باشه و دوتا افسانه ... خورشیدِ نارنجی باشه و ابرهای صورتی ..اسب های تک شاخ باشه و پری های جادویی..
جایی که یه لی‌لی باشه و یه کبود.
#کبود‌به‌لی‌لی


و چقدر که امروز واقعا بد بود.
امروز اون پیرمرد اخمویی بود که همسایتونه و سر هر صدایی با بیژامه و کلاه خواب به سر میاد اعتراض میکنه..امروز مثل اولین قلوپ از قهوه بدون شیر یا شکر بود همون قدر تلخ..همون قدر غیر منتظره..!


[ سالها ناگفته ماند این شرحِ درد
سالها .. ]








شد شد، نشد یه ون می گیرم با سگ‌ و گربه های کوچه میریم جهان گردی‌.


فردا که بیاید، امروز فراموش می شود.




شاید اگه یکم بیشتر دوستم داشتی هیچ وقت اینطوری نمیشد ... هیچ وقت اینطوری نمیشدم ... شاید اگه یکم کمتر قضاوتم می کردی .. اگه یکم کمتر سرزنشم می کردی ... اگه یکم کمتر پسم‌ میزدی و اگه یکم‌ بیشتر دوستم داشتی ... هیچ وقت کارمون‌به اینجا ختم‌نمیشد.
جایی که تو باشی و من ... تنفر باشه و سیاهی .. جایی که تو پشیمونی و من سر خورده از مرضی که بهش مبتلام ... جایی که دیگه راهی نباشه، دیگه حرفی نباشه دیگه احساسی نباشه .. فقط من باشم و تو ... با یه تکرار بی وقفه پارادوکس عجیب و کشنده.




من با قلبم به چشم هات قسم خوردم ... چشم هایی که کهکشان رو درون خودش داشت!

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

59

obunachilar
Kanal statistikasi