من میخوام روی کاغذ بنویسمت و توی جمله هام جات بدم. میخوام تورو به هرچیزی که میبینم و میشنوم ربط بدم و با یه نخ نازک تورو به همهچیز وصل نگهدارم، به برف و بارونی که میاد، به آهنگی که پلِی میشه، به فیلمی که میبینم، به تیکه کتابی که میخونم، به صدای سازی که میشنوم، به صدای نوتیف پیامی که میاد، به ذوق اتفاقای خوبی که برام میوفته، به غم اتفاقای بد. میخوام اما دیر شده.