چهار خطی dan repost
خانۀ دوست کجاست؟
وامگیری از شعرهای معروف در رباعی امروز، موضوع این یادداشت است. در نقد قدیم، این صنعت ادبی با عناوینی همچون تضمین و تلمیح و اقتباس توضیح داده میشد و در نظریات نوین ادبی، کار رسیدگی به ارجاعات یک متن، بر دوش اصطلاح «بینامتنیت» گذاشته شده است. بینامتنیت، البته منحصر به این شگردهای آشکار وامگیری نیست و به بررسی انواع مناسبات پیدا و پنهان یک متن با متون دیگر میپردازد و نحوۀ تعامل متن را با نشانهها و صداهای متنوعی که در آن جریان دارد، برملا میکند.
در شعر امروز، شعرهای نیما یوشیج، اخوان ثالث، احمد شاملو، سهراب سپهری و فروغ فرخزاد، به میراث ادبی نسل امروز و حافظۀ شعری آنها بدل شده است. ارجاع و اشاره به شعرهایی همچون «خانهام ابری است»، «آی آدمها»، «هوا بس ناجوانمردانه سرد است»، «خانۀ دوست کجاست»، «آب را گل نکنیم»، «دشنه در دیس» و امثال آن در رباعی امروز، میتواند به توسّع و تقویت جوانب معنایی این رباعیات بینجامد و امکان مکالمۀ این شعرها را با میراث ادبی معاصر فراهم آورَد. به این فهرست، میشود اسم داستانها و فیلمهای سینمایی را نیز افزود، از قبیل: «بوف کور»، «سنگ صبور» و «داش آکل»؛ و شخصیتهای کتابهای درسی مثل دارا و سارا و چوپان دروغگو و کارتونهای تلویزیونی مثل تام و جری و پینوکیو، یا آهنگهای معروف مثل «الهه ناز» و «دریاچه قو». اینکه رباعیسرایان روزگار ما چه قدر توانستهاند از این ظرفیت استفاده کنند و اجرای موفقی از آن ارائه دهند، موضوع دیگری است. به جهت محدودیت مجال این یادداشت، ما فقط رباعیاتی را که در آنها اشارتی به شعرهای سهراب سپهری هست، میآوریم. شعرهای سپهری، به دلیل درونمایۀ عرفانی، و زبان روان و مثلوارهشان، مورد توجه عامه مخاطبان شعر در دو سه دهۀ اخیر بوده است.
آشفته سریم، شانۀ دوست کجاست
دیوان پُر از ترانۀ دوست کجاست؟
ای کاش که شاعری در این شهر غریب
میگفت به ما که خانۀ دوست کجاست؟
سعید بیابانکی
●
عشقیکه مدام صحبت از اوست، کجاست؟
چندی است دلم پُراز هیاهوست. کجاست؟
سرگردانی، بلای جانم شده است
سهراب! بگو که خانۀ دوست کجاست؟
حجت یحیوی
●
آن خانه که خیس عطر شببوست، کجاست؟
آن خانه در اینسوست، در آنسوست؟ کجاست؟
در پیچ و خَم باد، نشانی گم شد
سهراب کجاست؟ خانۀ دوست کجاست؟
ایرج زبردست
●
شوریدهدلی که پاک و نیکوست، کجاست؟
خیام بزرگ! آنکه یکروست، کجاست؟
نیمای شگفت! خانۀ دل ابری است
سهرابِ عزیز! خانۀ دوست کجاست؟
جمیله موسوی
●
من گم شدهام، کلید این خواب کجاست؟
آن کوچه که بود بی تو مهتاب... کجاست؟
باید بروم، کسی مرا میخوانَد
دیرم شده، کفشهای سهراب کجاست؟
جلیل صفربیگی
●
فهمیدن عشق را چه مشکل کردند
ما را ز درون خویش غافل کردند
انگار کسی به فکر ماهیها نیست
سهراب بیا که آب را گل کردند!
سعید بیابانکی
●
ما را ز دل خویش چه غافل کردند
فهمیدن عشق را چه مشکل کردند
انگار کسی به فکر ماهیها نیست
سهراب بیا که آب را گل کردند!
علی مظفر
●
ما را ز طلوع صبح غافل کردند
شب را نفس گرم محافل کردند
درویش، به نان فروخت ایمانش را
سهراب کجاست؟ آب را گل کردند.
ایرج زبردست
●
با منتقدان بگو که دل دل نکنند
دستان رباعی مرا ول نکنند
من شاعری از دهکدۀ پایینم
سهراب! بگو که آب را گل نکنند!
علی امرونی
●
این عصر، برای عشق دلواپس نیست
جنگاست همیشه، حرف آتشبس نیست
هم فکر شکستنِ قفسها، رؤیاست
هم در قفس هیچ کسی کرکس نیست.
حسین گلچین
●
یکرنگ نباش، رنگها میشنوند
آیینه نشو که سنگها میشنوند
ای ماه! اگر سراغ من میآیی
آهسته بیا، پلنگها میشنوند.
احمدرضا قدیریان
●
یک عالمه عشق، سهم امسال من ست
باران بهار هم به دنبال من است
با ثروت خویش بینیازم همچون
سهراب، که گفت: آسمان مال من است.
عارفه دهقانی
●
منابع:
گوشۀ تماشا، ص 188؛ یک پیراهن جلوتر از پاییز، ص 59؛ دفی از پوست ابلیس، ص 29، 30؛ هیچ، ص 30؛ در آستانۀ تازه شدن، ص 90؛ شعری با پیراهن چهارخانه، ص 53؛ دام بادام، ص 91؛ فصل اطلسیها، ص 44؛ آخر شخص مفرد، ص 23
●●
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
وامگیری از شعرهای معروف در رباعی امروز، موضوع این یادداشت است. در نقد قدیم، این صنعت ادبی با عناوینی همچون تضمین و تلمیح و اقتباس توضیح داده میشد و در نظریات نوین ادبی، کار رسیدگی به ارجاعات یک متن، بر دوش اصطلاح «بینامتنیت» گذاشته شده است. بینامتنیت، البته منحصر به این شگردهای آشکار وامگیری نیست و به بررسی انواع مناسبات پیدا و پنهان یک متن با متون دیگر میپردازد و نحوۀ تعامل متن را با نشانهها و صداهای متنوعی که در آن جریان دارد، برملا میکند.
در شعر امروز، شعرهای نیما یوشیج، اخوان ثالث، احمد شاملو، سهراب سپهری و فروغ فرخزاد، به میراث ادبی نسل امروز و حافظۀ شعری آنها بدل شده است. ارجاع و اشاره به شعرهایی همچون «خانهام ابری است»، «آی آدمها»، «هوا بس ناجوانمردانه سرد است»، «خانۀ دوست کجاست»، «آب را گل نکنیم»، «دشنه در دیس» و امثال آن در رباعی امروز، میتواند به توسّع و تقویت جوانب معنایی این رباعیات بینجامد و امکان مکالمۀ این شعرها را با میراث ادبی معاصر فراهم آورَد. به این فهرست، میشود اسم داستانها و فیلمهای سینمایی را نیز افزود، از قبیل: «بوف کور»، «سنگ صبور» و «داش آکل»؛ و شخصیتهای کتابهای درسی مثل دارا و سارا و چوپان دروغگو و کارتونهای تلویزیونی مثل تام و جری و پینوکیو، یا آهنگهای معروف مثل «الهه ناز» و «دریاچه قو». اینکه رباعیسرایان روزگار ما چه قدر توانستهاند از این ظرفیت استفاده کنند و اجرای موفقی از آن ارائه دهند، موضوع دیگری است. به جهت محدودیت مجال این یادداشت، ما فقط رباعیاتی را که در آنها اشارتی به شعرهای سهراب سپهری هست، میآوریم. شعرهای سپهری، به دلیل درونمایۀ عرفانی، و زبان روان و مثلوارهشان، مورد توجه عامه مخاطبان شعر در دو سه دهۀ اخیر بوده است.
آشفته سریم، شانۀ دوست کجاست
دیوان پُر از ترانۀ دوست کجاست؟
ای کاش که شاعری در این شهر غریب
میگفت به ما که خانۀ دوست کجاست؟
سعید بیابانکی
●
عشقیکه مدام صحبت از اوست، کجاست؟
چندی است دلم پُراز هیاهوست. کجاست؟
سرگردانی، بلای جانم شده است
سهراب! بگو که خانۀ دوست کجاست؟
حجت یحیوی
●
آن خانه که خیس عطر شببوست، کجاست؟
آن خانه در اینسوست، در آنسوست؟ کجاست؟
در پیچ و خَم باد، نشانی گم شد
سهراب کجاست؟ خانۀ دوست کجاست؟
ایرج زبردست
●
شوریدهدلی که پاک و نیکوست، کجاست؟
خیام بزرگ! آنکه یکروست، کجاست؟
نیمای شگفت! خانۀ دل ابری است
سهرابِ عزیز! خانۀ دوست کجاست؟
جمیله موسوی
●
من گم شدهام، کلید این خواب کجاست؟
آن کوچه که بود بی تو مهتاب... کجاست؟
باید بروم، کسی مرا میخوانَد
دیرم شده، کفشهای سهراب کجاست؟
جلیل صفربیگی
●
فهمیدن عشق را چه مشکل کردند
ما را ز درون خویش غافل کردند
انگار کسی به فکر ماهیها نیست
سهراب بیا که آب را گل کردند!
سعید بیابانکی
●
ما را ز دل خویش چه غافل کردند
فهمیدن عشق را چه مشکل کردند
انگار کسی به فکر ماهیها نیست
سهراب بیا که آب را گل کردند!
علی مظفر
●
ما را ز طلوع صبح غافل کردند
شب را نفس گرم محافل کردند
درویش، به نان فروخت ایمانش را
سهراب کجاست؟ آب را گل کردند.
ایرج زبردست
●
با منتقدان بگو که دل دل نکنند
دستان رباعی مرا ول نکنند
من شاعری از دهکدۀ پایینم
سهراب! بگو که آب را گل نکنند!
علی امرونی
●
این عصر، برای عشق دلواپس نیست
جنگاست همیشه، حرف آتشبس نیست
هم فکر شکستنِ قفسها، رؤیاست
هم در قفس هیچ کسی کرکس نیست.
حسین گلچین
●
یکرنگ نباش، رنگها میشنوند
آیینه نشو که سنگها میشنوند
ای ماه! اگر سراغ من میآیی
آهسته بیا، پلنگها میشنوند.
احمدرضا قدیریان
●
یک عالمه عشق، سهم امسال من ست
باران بهار هم به دنبال من است
با ثروت خویش بینیازم همچون
سهراب، که گفت: آسمان مال من است.
عارفه دهقانی
●
منابع:
گوشۀ تماشا، ص 188؛ یک پیراهن جلوتر از پاییز، ص 59؛ دفی از پوست ابلیس، ص 29، 30؛ هیچ، ص 30؛ در آستانۀ تازه شدن، ص 90؛ شعری با پیراهن چهارخانه، ص 53؛ دام بادام، ص 91؛ فصل اطلسیها، ص 44؛ آخر شخص مفرد، ص 23
●●
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4