علی یزدان دوست


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan


فصلِ برچیدگی شیلرها
علی یزدان دوست
نویسنده، نمایشنامه‌نویس، منتقد تئاتر و سینما
ارتباط با من:
@ali_yd_88

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


سنا برزنجه
ترانه‌ی کوچ

اگه پرسیدن یارت کجاست،
نمی‌گم منو جا گذاشت، می‌گم تو راهه، جانم
داره برمی‌گرده پیش یارش
نمی‌گم داری از این‌جا می‌ره [کوچ می‌کنه]

بارون، دمِ خونه‌مون، سُرخه مثِ لبات
من خوب می‌دانم یادم ازت دوره [فراموش شدم]

دلت خوش باشه، منو بذار و برو
[منو که] زندگیم روی آبه وُ خونه‌م ویرون شده

اگه پرسیدن، چی‌شد جدا شدی
نمی‌گم بی‌وفا بودی، نمی‌گم همه‌ش تو بودی
[تقصیر تو بود]
می‌گم، او خوب بود، من قدرشو ندونستم
من نامردی کردم، دیگه نتونست [تحمل‌کنه]

اگه پرسیدن، خونه‌ت کجاست
می‌گم [خونه‌م] تو چشمای یارمه
بذار کسی ندونه، بی‌کسم!
بذار هیچ‌وقت ندونن، خونه‌خرابم کردی!

بذار اصلن ندونن، زخمیم کردی
بذار بگن دیوونه‌ست [که] هیچ‌کی‌رو نداره
درمونده و تنهاست و فقط مرگ براش کافیه

ای داد و بیداد، درمانی نداره [دردم]
من چشم به‌راه نیستم [چون] چشمی ندارم

دلت خوش باشه، منو بذار و برو
[منو که] زندگیم روی آبه وُ خونه‌م ویرون شده

بارون، دمِ خونه‌مون، سُرخه مثِ لبات جونم
من خوب می‌دانم یادم ازت دوره [فراموش شدم] جونم...

پ.ن: ترانه را شنیداری و به اصطلاح عامیانه، برگرداندم. متاسفانه همیشه در ترجمه انگار چیزی از دست می‌ره. امیدوارم سوز صدای پر احساس سنا برزنجه، این نقص‌رو جبران کنه‌.


خوش پنداشتم این ترانه‌ی زیبای کوردی‌ را با شما سهیم باشم...


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
برنامه‌ی نقد سینما / شبکه‌ی ۵
بررسی حواشی روز هفتم جشنواره‌ی فیلم فجر


نوروز،
روز تازه‌ای‌ست که بایست جهان‌مان را نو کند.

شادابیِ شکوفه‌ی بهار،
ثمرِ میوه‌های تابستان،
زیباییِ هزار رنگِ پاییز
و یکرنگیِ برف زمستان
سرنوشت‌تان باد.

باشد که تلخ‌کامی
افسانه‌ای باشد و فرجامش همین واپسین ثانیه‌های سال رو به آخر.

نوروز گرامی.

علی یزدان دوست




من به چشمهای بی قرار تو قول می دهم:
ریشه های ما به آب
شاخه های ما به آفتاب می رسد
ما دوباره سبز می شویم!

قیصر امین پور

◾فصلِ برچیدگی شیلرها

@a_yazdandoost


بیست و پنج سال و چند روز از مرگِ خودخواسته‌ی هما دارابی؛ پزشک کودکان، روان‌پزشک و استاد دانشگاه می‌گذرد.

کسی‌که اسفندماه سال ۷۲، در خیابانی نزدیک تجریش، آتش به جان خود برافروخت و به زندگیِ همراه با مبارزه‌اش پایان داد.

گزارش بی‌بی‌سی را بخوانید.
http://www.bbc.com/persian/iran-features-47343570

@a_yazdandoost


یه لحظه از تو
نیما مسیحا




من به پایان دنیا اهمیت نمی‌دهم،
چون دنیای من بارها تمام شده
و صبح روز بعد
دوباره از نو آغاز شده است.

‌چارلز بوکفسکی


◼️ فصلِ برچیدگی شیلرها
@a_yazdandoost


تو را از دست دادم، جنگجویی ناتوان بودم
گُمت کردم، غرورِ بی‌دلیلم کار دستم داد
سیاهی خسته کرد اسب سپیدم را، زمین خوردم
همان آغازِ قصه، لشکرِ دشمن شکستم داد!

هوایت در سرم پیچیده اما پای رفتن نیست
کمی نزدیک شو، رویای دور از دست، دخترجان
کنارم باشی از تاریکی و سرما نمی‌ترسم
صدایم کن، صدایت روشن و گرم است دخترجان

به هم گفتیم: آخر روزهای خوب می‌آیند
ولی فردای‌مان بهتر نمی‌شد پشت ِتلقین‌ها
دعا خواندیم با چشمانِ خون آلودمان اما
نمی‌خوانند روی بام‌هامان مرغ ِ آمین‌ها

غریبه نیستی، دیگر غم نان نیست، طوفان نیست
اگرچه زندگی آسان شده، سخت است خوشبختی
خدارا شکر اجاقی هست، سقفی هست، نانی هست
بدون بودنت اما چه بدبخت است خوشبختی!

تقلا می‌کنم...شاید کسی پیدا کند من را
اگرچه مرگ هم دنبال من دیگر نمی‌گردد
پس از تو با من این دیوارها، این کوچه‌ها قهرند
صدایت می‌کنم... اما صدایم برنمی‌گردد

پریشان حالی‌اَم پشت نقابی کهنه پنهان است
تصور کرده بودم شعر درمان است، اما نیست!
میان چهره‌ها و رنگ‌ها بی‌همصدا ماندم
کجایی عشق؟ دیگر چهره‌ی آبیت پیدا نیست...

حامد ابراهیم پور
از مجموعه شعر «سرخپوست‌ها»
در دست چاپ

پ.ن:
آی عشق! آی عشق! چهره‌ی آبی‌ات پیدا نیست.
احمد شاملو

@a_yazdandoost


هر قطره‌ی باران،
نشانِ دلتنگی

هر دانه‌ی برف،
حسرتِ بوسه‌ای‌ست.

بارش
بهانه است،
آسمان‌هم که باشی
گاهی دلت برای زمین تنگ می‌شود.

۱۳۸۵ - تجربه‌های هجده‌سالگی

@a_yazdandoost


شب
با هجوم بی‌مروتش،
سخت تسخیرم کرده بود.

خواستم زنده بمانم
و فکر کردن به تو،
تنها سلاحم بود.

نسبت داده شده به
پابلو نرودا

@a_yazdandoost




این روزها، روزمرگی را با گوش سپردن به آلبوم‌های قدیمی می‌گذرانم. امروز نوبت به «سرباز کوچولو» از عارف رسید. آلبومی از دهه‌ی ۸۰ میلادی و نخستین سال‌های حضور عارف در لس‌آنجلس که سال انتشارش در تقویم خورشیدی ۱۳۶۳ است. آلبومی با هشت ترانه‌ی ای ایران، قلندر، هراس از فردا، خاموشی، نبض من برای ایران، سرباز کوچولو، یکی را دوست می‌دارم و ای بهار آخر کجایی.

آلبوم کمتر شنیده شده‌ای که در هوای رانده‌شدگی، غربت و جنگ ارائه شده و مهم‌ترین قطعه‌اش همان سرباز کوچولوست که فکر می‌کنم خوب باشد اگر گوش کنید.

@a_yazdandoost


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
به جنگِ دژخیم اگر می‌رویم
سلاح‌مان
بوسه باشد،
ترانه باشد،
آواز و عشق...

«می‌بوسمت»
ترانه‌ی رامین مظهر
اجرای غوغا تابان

@a_yazdandoost


یادآوری؛ برای کسانی‌که از انتخاب‌های داوران سی‌و‌هفتمین جشنواره‌ی فیلم فجر شگفت‌زده شده‌اند.

بهرام بیضایی، در دوران برگزاری جشنواره‌ی فجر (۳۷ سال گذشته) ، فیلم‌هایی مانند «مرگ یزدگرد» ، «باشو غریبه‌ی کوچک» ، «شاید وقتی دیگر» ، «مسافران» ، «سگ کشی» ، «وقتی‌ همه خوابیم» و فیلم‌نامه‌ی «روز واقعه» را داشته و جز یک‌بار و برای فیلم‌نامه‌ی سگ‌کُشی، همواره دستش از سیمرغ، نامزدی و گاهی حضور در جشنواره کوتاه مانده.

ناصر تقوایی و مسعود کیمیایی را هم در سال‌های مختلف نادیده گرفته‌اند.

در جشنواره‌ی دوره‌ی پنجم، سیمرغ بهترین فیلم به «خانه‌ی دوست کجاست؟» کیارستمی می‌رسد و یک سیمرغ هم به «پرواز در شب» رسول ملاقلی‌پور، هدیه می‌شود. درحالی‌که «ناخدا خورشید» ناصر تقوایی، «اجاره نشین‌ها» مهرجویی و «شیرسنگی» جعفری جوزانی در جشنواره بوده‌اند.

در جشنواره‌ی هشتم سال ۶۸، «مهاجر» حاتمی‌کیا بهترین فیلم می‌شود. در حالی‌که فیلم‌های مهمی مانند «هامون» مهرجویی، «کلوزآپ» کیارستمی و «مادر» علی حاتمی حتا شایسته‌ی نامزدی بهترین فیلم تشخیص داده نشده‌اند.

نمونه‌های دیگر در سال‌های مختلف قابل اشاره است اما مشت باشد نمونه‌ی خروار.

@a_yazdandoost


آتشی،
کم‌جان و بی‌افرازه‌ام.

از بستر خاکستر
برخاسته هر پگاه،
با جنونی لعن شده
سرمی‌کنم.

و بازمی‌گردم
به خاکستر
به امید اخگری
که فرنودش تویی.

بازگویی:
افرازه و اخگر برابر پارسیِ شعله‌اند
و فرنود برابرِ دلیل است.

@a_yazdandoost


چشمان تو که از هیجان گریه می‌کنند    
در من هزار چشم نهان گریه می‌کنند

نفرین به شعرهایم اگر چشم‌های تو
اینگونه از شنیدنشان، گریه می‌کنند

شاید که آگهند ز پایان ماجرا
شاید برای هردومان گریه می‌کنند!
 
بانوی من! چگونه تسلایتان دهم؟
چون چشم‌های باورتان گریه می‌کنند

پرکرده کیسه‌های خود از بغض رودها
چون ابرهای خیس خزان گریه می‌کنند 

وقتی تو گریه می‌کنی ای دوست! در دلم
انگار ابرهای جهان گریه می‌کنند

انگار با تو، بار دگر، خواهران من
در ماتم برادرشان گریه می‌کنند

در ماتم هزار گل ارغوان مگر
با هم هزار سرو جوان گریه می‌کنند

انگار عاشقانه‌ترین خاطرات من
همراه با تو مویه‌کنان گریه می‌کنند

حس می‌کنم که گریه فقط گریه‌ی تو نیست
همراه تو زمین و زمان گریه می‌کنند

حسین منزوی

@a_yazdandoost


معرفی نامزدهای جشنواره‌ی سی‌و‌هفتم نوید بخشِ این امید بود که برخلاف اکثر دوره‌های پیشین، بشود به رسیدن حق به حق‌دار خوشبین بود.

اینکه برای نمونه کسی مثل من تصور می‌کرد رضا بابک، سعیدآقاخانی و هدیه‌ تهرانی در بازیگری یا همایون غنی‌زاده در کارگردانی شایسته‌ی نامزدی بودند را می‌شود با در نظر گرفتن سلیقه، نادیده گرفت.

آن‌چه موجب ناامیدی است، انتخاب‌های نهاییِ داوران و تاکید غریب‌شان بر توجه به فیلمِ خوبی‌ست که هرگز چنین اختلاف معناداری با آثار دیگر ندارد. دست‌کم سیمرغ کارگردانی و بازیگر نقش اول زن باید بر دست‌های شایسته‌تری می‌نشست که متاسفانه این‌طور نشد.

@a_yazdandoost

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

61

obunachilar
Kanal statistikasi