.
هایدگر متاخر در رابطه با (شعر) تا حدودی درکتابِ "چه باشد آن چه خوانندش تفکر" در درسگفتار اول و نیز گذر از درسگتفار اول به دوم توضیح میدهد، هایدگر زبان را خانه ی وجود می داند و شعر و زبان و شعورِ شاعری را نوعی هبستگی با هستی نوعی یگانه شدن با هستی فی المثل ابیاتی که می آورد؛ لباس سبز می پوشم و با درختان هم خانه می شوم، سپس توضیح میدهد که خب این هم خانه شدن واقعا خانه ساختن و در کنارشان زندگی کردن نیست این به معنای احساس یگانی و بودن با هستی است شعر یک نوع فکر است تفکر است هایدگر ما را دعوت می کند به تفکری که از جنس متافیزیک نیست و شاخصه های متافیزیک را هم ندارد من جمله لوژیسیزم را یعنی منطق زدگی را زیرا شعر منطق محور نیست موسیقی منطق محور نیست هایدگرِ متاخر بر شعر برای یافتن همان تفکری که در هستی و زمان پی اش را می گرفت این بار سراغ شعر هم می رود آن هم به صورت عمیقتر و بیشتر و دقیقتر (هایدگر پیشتر هم به شعر اشاراتی داشته بود)
هولدرلین در طرح سروده ای با عنوان منه موزینه (یاد) می گوید؛
نشانه ای هستیم ما نا خوانا
بی دردانیم و ای بسا
زبان به غربت از دست داده ایم ما
صفحه ی 99 قسمتِ گذر از درسگفتارِ یک به دو
هایدگر در ادامه ی همین مطلب می گوید؛
بنابر این در طریق تفکر، کلامی شاعرانه می شنویم، از چه رو؟ و به چه حقی؟ بر کدام زمینه و بنیادی؟ و در چه حدودی؟ کوشش ما برای تفکر به گفت و شنودی با شعر سرایی، آن هم سروده ای از این شاعر (منظورِ هایدگر هولدرلین است) وارد می شود؟
این پرسشی است گریز نا پذیر که تنها آن گاه می توانیم شرحش داد که پیشاپیش روانه ی راه تفکر شده باشیم!
صفحه ی 100
هایدگر معتقداست که ما آدمیان ابتدا باید تفکر را بیاموزیم ولی برای اموختن تفکر باید در راه تفکر قرار بگیریم و ما زمانی که پذیرفتیم تفکر را بیاموزیم این یعنی تا بحال تفکر اصیل نداشته ایم!
در بخشی دیگر اضافه می کند "اندیشه بر انگیز ترین امر در عصر اندیشه بر انگیز این است که ما اندیشه نمی کنیم"
سپس "اندیشه بر انگیز" را تفسیر می کند می گوید چه چیز اندیشه بر انگیز است؟ چیزی که شوق تفکر را ایجاد کند شوق تفکر چیست؟ یعنی ما را به اندیشه وا دارد ! خب چیزی که ما را به اندیشه وا میدارد چیست؟ چیزی ست که از تفکر وا پس می گریزد!
این جا است که باید دقیق در کنه تفکر هیدگر عمیق شد و تکه تکه و جدا از هم به آن نگاه نکرد بلکه با کنار هم چیدن مسائل خاص و پرسشهای خاص هیدگری بر متدی که او برای ما ترسیم می کند دقیق شد و پیِ آن امرِ اندیشه بر انگیزی که از ما وا پس می گریزد را در اندیشه ی او بیشتر از پیش دنبال کرد چرا که مشتاق بودن به تفکر هم خود شرط ضروری برای هم آموختن تفکر هم در مسیر آن قرار گرفتن است!
هایدگر به ما میگوید؛ تا ندانیم که چیست آن چه تفکرش خوانند و به تبع آن تا نتوانیم در این که سرایشِ شعر چیست اندیشه کنیم! چگونه بناست بتوانیم درباره ی رابطه ی تفکر و سرایش شعر که پیش تر با رها ذکرش رفت اندیشه کنیم؟
گمان می رود که ما امروزیان کم ترین وقوفی به این امر نداریم که یونانیان چگونه متفکرانه به جان می آزمودند شعر سراییِ والای خویش را
چگونه متفکرانه به جان می آزمودند کار های هنری خویش را
نه ! بسنده نیست که بگویییم به جان ازمودند بلکه به این شعر سرایی و کار های هنری مجال می دادند تا در حضور نور نمودشان در آن جا تقرر یابند!
#ابوذرشریعتی
#هیدگرشناسی
#شعر
https://t.me/abouzarshariati