اقلیّت(هادی مسعودی) dan repost
🔴۷ تصویر از علی(ع)...
(قسمت ۲ از ۲)
🔸۵) فقیری وارد مسجد پیامبر(ص) شد و تقاضای کمک کرد؛ ولی کسی چیزی به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم؛ ولی کسی به من چیزی نداد. در همین حال، علی(ع) که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. فقیر نزدیک آمد و انگشتر را از دست حضرت بیرون آورد و این آیه نازل شد:
🔸إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ». ۵۵ سوره مائده
🔸از روی این وقایع باید تحلیل شخصیت کرد. علی چگونه به دنیا نگاه میکرد که چنین کاری کرد؟ چگونه به انسان نگاه میکرد؟ یک نفر چقدر باید درد دیگری داشته باشد که برای یاری به یک سائل(فقیر، نیازمند) حتی منتظر تمام شدن نمازش هم نباشد؟! نگاه علی به دینداری چه بود؟
🔸۶) علی(ع) از خانهای صدای گریه چند کودک میشنود. دقالباب میکند. صاحبخانه زنی است که شوهرش در یکی از غزوهها کشته شده است. خانه از غذا خالی است. بچهها گرسنه هستند. علی از خانه آرد و خمیر و روغن میآورد. سپس تنور را شعلهور میکند. صورتش را به آتش نزدیک کرده و میگوید: ای علی؛ حرارت آتش را بچش، چگونه شب ها میخوابی درحالیکه یتیمان گرسنه هستند.
🔸علی چهار دست و پا میشود و به کودکان آن خانه سواری میدهد. لقمههای غذا را در دهان یتیمان می گذارد و می گوید: از خدا بخواهید تا علی را ببخشد!
🔸۷) و تصویر پایانی:
🔸عثمان به وضع فجیعی کشته شده است. مردم ناراضی از خاصهبحشیها و ظلمها و غارتگریهای عثمان(و خلفای سابق)، به علی(ع) هجوم آوردهاند. علی همچنان از پذیرش حکومت ابا دارد. هجوم مردم به قدری است که علی میگوید حسن و حسین را از زیر جمعیت بیرون کشیدم. چندی بعد در خطبه شقشقیه درباره دلیل پذیرش خلافت میگوید:
🔸آگاه باشيد! به خدايى كه دانه را شكافته و انسان را آفريده، سوگند! اگر به خاطر حضور حاضران و تودههاى مشتاق بيعت كننده و اتمام حجّت بر من به خاطر وجود يار و ياور، نبود و نيز به خاطر عهد و پيمانى كه خداوند از دانشمندان و علماى (هر امّت) گرفته كه: «در برابر پرخورى ستمگر و گرسنگى ستمديده و مظلوم سكوت نكنند!»، مهار شتر خلافت را بر پشتش مىافكندم (و رهايش مىنمودم) و آخرينش را به همان جام اوّلينش سيراب مىكردم و در آن هنگام در مىيافتيد كه ارزش اين دنياى شما در نظر من از آب بينى يك بز كمتر است.
@aghalyyat
(قسمت ۲ از ۲)
🔸۵) فقیری وارد مسجد پیامبر(ص) شد و تقاضای کمک کرد؛ ولی کسی چیزی به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم؛ ولی کسی به من چیزی نداد. در همین حال، علی(ع) که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. فقیر نزدیک آمد و انگشتر را از دست حضرت بیرون آورد و این آیه نازل شد:
🔸إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ». ۵۵ سوره مائده
🔸از روی این وقایع باید تحلیل شخصیت کرد. علی چگونه به دنیا نگاه میکرد که چنین کاری کرد؟ چگونه به انسان نگاه میکرد؟ یک نفر چقدر باید درد دیگری داشته باشد که برای یاری به یک سائل(فقیر، نیازمند) حتی منتظر تمام شدن نمازش هم نباشد؟! نگاه علی به دینداری چه بود؟
🔸۶) علی(ع) از خانهای صدای گریه چند کودک میشنود. دقالباب میکند. صاحبخانه زنی است که شوهرش در یکی از غزوهها کشته شده است. خانه از غذا خالی است. بچهها گرسنه هستند. علی از خانه آرد و خمیر و روغن میآورد. سپس تنور را شعلهور میکند. صورتش را به آتش نزدیک کرده و میگوید: ای علی؛ حرارت آتش را بچش، چگونه شب ها میخوابی درحالیکه یتیمان گرسنه هستند.
🔸علی چهار دست و پا میشود و به کودکان آن خانه سواری میدهد. لقمههای غذا را در دهان یتیمان می گذارد و می گوید: از خدا بخواهید تا علی را ببخشد!
🔸۷) و تصویر پایانی:
🔸عثمان به وضع فجیعی کشته شده است. مردم ناراضی از خاصهبحشیها و ظلمها و غارتگریهای عثمان(و خلفای سابق)، به علی(ع) هجوم آوردهاند. علی همچنان از پذیرش حکومت ابا دارد. هجوم مردم به قدری است که علی میگوید حسن و حسین را از زیر جمعیت بیرون کشیدم. چندی بعد در خطبه شقشقیه درباره دلیل پذیرش خلافت میگوید:
🔸آگاه باشيد! به خدايى كه دانه را شكافته و انسان را آفريده، سوگند! اگر به خاطر حضور حاضران و تودههاى مشتاق بيعت كننده و اتمام حجّت بر من به خاطر وجود يار و ياور، نبود و نيز به خاطر عهد و پيمانى كه خداوند از دانشمندان و علماى (هر امّت) گرفته كه: «در برابر پرخورى ستمگر و گرسنگى ستمديده و مظلوم سكوت نكنند!»، مهار شتر خلافت را بر پشتش مىافكندم (و رهايش مىنمودم) و آخرينش را به همان جام اوّلينش سيراب مىكردم و در آن هنگام در مىيافتيد كه ارزش اين دنياى شما در نظر من از آب بينى يك بز كمتر است.
@aghalyyat