👁پدیده اهمال جامعه شناسی و
زایده جامعه شناسان حکومتی ۱
در تحلیل جامعه شناختی جنبش های مردمی نظیر آنچه در روزهای نخست دی ماه سالجاری رخ داده و همچنان در غلیان است میتوان به نقش جامعه شناسان در پیش و حین این جنبش نیز نظری افکند. در طی سالهای پس از دهه هفتاد، کمتر برهه هایی را می توان نشانه گرفت که در آن جامعه شناسان کشور بطور یکپارچه در برابر مسایل اجتماعی گریبانگیر مردم و جامعه ایران مواضعی روشن و انتقادی گرفته باشند مگر در حمایت از کاندیدای حکومتی که نمونه اخیر آن امضای صدها جامعه شناس در حمایت از روحانی بود. صرفنظر از این کاستی، در اینجا قصد دارم در غیاب جامعه شناسان متعهد و مردمگرا، به نقش جامعه شناسان حکومتی فعالی بپردازم که در این خلا، زمینه رشد یافته اند.
جامعه شناسان حکومتی بویژه در ادبیات پس از انقلاب شامل چند طیف اساسی است:
نخست جامعه شناسانی که با رانت های حکومتی از سهمیه شهدا و جانبازان گرفته تا سهم خوران نظامی، امنیتی، و مدیریتی، به مدارج بالای تحصیلات تکمیلی و مناصب تدریس و پژوهش در دانشگاه ها و مراکز پژوهشی دست یافته اند و به اصطلاح گروه های استراتژیک درون قدرت را تشکیل داده اند.
@alitayefi1
دوم طیف جامعه شناسانی که از درون و بین همین دسته نخست، فراتر رفته و در تدوین جامعه شناسی اسلامی جهت تدوین دکترین رقیب برای همان گروه استراتژیک اهتمام کرده اند و از شورای عالی انقلاب فرهنگی تا نهادهای دانشگاهی و پژوهشی به تصرف مناصب پرداخته اند تا بتوانند تلاش مذبوحانه خود برای ترویج اندیشه اسلامی سازی جامعه شناسی را پیش برند که برخی از اسامی این جماعت از جامعه شناسی خواندگان در پیوندهای زیر آمده است.
سوم طیفی از جامعه شناسان حکومتی که وارد عرصه های سیاسی و اجتماعی شده و فراتر از مناصب بچنگ آورده در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی، در جریان ها و دستجات سیاسی درون قدرت نیز حضور فعال داشته و در صف حمایت از ساختار قدرت، از هیچ تلاشی فروگذار نیستند.
مارکس در تعریف لمپنیزم بر این باوربود که لمپن ها گروهای متمایزی را تشکیل می دهند که کانون انواع جنایتکاران است؛ کسانی که حکومت ولگردان و سرباران شهرهای بزرگ را تشکیل می دهند. مارکس در اثرش، بیانیه کمونیست در این باره می نویسد: این موجودات گندیده و غیر فعال، شرایط زندگی خاصی دارند که در آن آمادگی فروش خویشتن به ارتجاع فراهم می شود. به نظر مارکس این قشر، بیش از همه مظهر رسوب های جامعه کهن در دنیایی است که به سوی صنعت گام می نهد. از نظر یک لمپن، هر که با ما نیست از ما نیست، و این دیگری، دشمن ماست، دشمنی که باید حتما نابود شود . بوخارین جامعه شناس روس برخلاف مارکس معتقد بود لمپن ها، از جمله رسوب های خود جامعه سرمایه داری هستند. در قسمت بعد به پیوند لمپنیزم با جامعه شناسان حکومتی میپردازم.
ادامه دارد...
علی طایفی
https://telegram.me/alitayefi1
زایده جامعه شناسان حکومتی ۱
در تحلیل جامعه شناختی جنبش های مردمی نظیر آنچه در روزهای نخست دی ماه سالجاری رخ داده و همچنان در غلیان است میتوان به نقش جامعه شناسان در پیش و حین این جنبش نیز نظری افکند. در طی سالهای پس از دهه هفتاد، کمتر برهه هایی را می توان نشانه گرفت که در آن جامعه شناسان کشور بطور یکپارچه در برابر مسایل اجتماعی گریبانگیر مردم و جامعه ایران مواضعی روشن و انتقادی گرفته باشند مگر در حمایت از کاندیدای حکومتی که نمونه اخیر آن امضای صدها جامعه شناس در حمایت از روحانی بود. صرفنظر از این کاستی، در اینجا قصد دارم در غیاب جامعه شناسان متعهد و مردمگرا، به نقش جامعه شناسان حکومتی فعالی بپردازم که در این خلا، زمینه رشد یافته اند.
جامعه شناسان حکومتی بویژه در ادبیات پس از انقلاب شامل چند طیف اساسی است:
نخست جامعه شناسانی که با رانت های حکومتی از سهمیه شهدا و جانبازان گرفته تا سهم خوران نظامی، امنیتی، و مدیریتی، به مدارج بالای تحصیلات تکمیلی و مناصب تدریس و پژوهش در دانشگاه ها و مراکز پژوهشی دست یافته اند و به اصطلاح گروه های استراتژیک درون قدرت را تشکیل داده اند.
@alitayefi1
دوم طیف جامعه شناسانی که از درون و بین همین دسته نخست، فراتر رفته و در تدوین جامعه شناسی اسلامی جهت تدوین دکترین رقیب برای همان گروه استراتژیک اهتمام کرده اند و از شورای عالی انقلاب فرهنگی تا نهادهای دانشگاهی و پژوهشی به تصرف مناصب پرداخته اند تا بتوانند تلاش مذبوحانه خود برای ترویج اندیشه اسلامی سازی جامعه شناسی را پیش برند که برخی از اسامی این جماعت از جامعه شناسی خواندگان در پیوندهای زیر آمده است.
سوم طیفی از جامعه شناسان حکومتی که وارد عرصه های سیاسی و اجتماعی شده و فراتر از مناصب بچنگ آورده در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی، در جریان ها و دستجات سیاسی درون قدرت نیز حضور فعال داشته و در صف حمایت از ساختار قدرت، از هیچ تلاشی فروگذار نیستند.
مارکس در تعریف لمپنیزم بر این باوربود که لمپن ها گروهای متمایزی را تشکیل می دهند که کانون انواع جنایتکاران است؛ کسانی که حکومت ولگردان و سرباران شهرهای بزرگ را تشکیل می دهند. مارکس در اثرش، بیانیه کمونیست در این باره می نویسد: این موجودات گندیده و غیر فعال، شرایط زندگی خاصی دارند که در آن آمادگی فروش خویشتن به ارتجاع فراهم می شود. به نظر مارکس این قشر، بیش از همه مظهر رسوب های جامعه کهن در دنیایی است که به سوی صنعت گام می نهد. از نظر یک لمپن، هر که با ما نیست از ما نیست، و این دیگری، دشمن ماست، دشمنی که باید حتما نابود شود . بوخارین جامعه شناس روس برخلاف مارکس معتقد بود لمپن ها، از جمله رسوب های خود جامعه سرمایه داری هستند. در قسمت بعد به پیوند لمپنیزم با جامعه شناسان حکومتی میپردازم.
ادامه دارد...
علی طایفی
https://telegram.me/alitayefi1