پرسش اعضا :
سلام
ببخشید من ترم دو دانشجویی بودم که یکی از آقایون دانشجو دانشکده تحت نظر استادمون به من پیشنهاد دادن قصدشونم ازدواج بود... چون تحت نظر استادمون بود و آقا خیلی با معیارای من همخوانی داشتن قبول کردم...
بعدش که با هم حرف زدیم تا الان که تقریبا دوران دانشجویی من تموم شده(سه سال و خورده ای)ایشون رفتن سربازی و تقریبا یه سال از سربازیشون مونده
منم هر چی خواستگار داشتم تا الان رد کردم چون دوسشون دارم واقعا...الان که میگم بیاین خواستگاری اشکالی نداره بابای من سربازیتونو قبول داره و تا دو سالم میتونیم عقد کرده بمونیم تا عروسی باباشون مثله اینکه قبول نمیکنن و میگن نه اول سربازیتو تموم کن و بعد کار پیدا کن بعد...😔
خونواده منم تا یه حدی را میان.😔
ان شاءالله بعد سربازیشون طرحشون شروع میشه و میرن طرح...منم توقع زیادی ندارم میگم عقد کنیم...ولی پدرشون زیر بار نمیره...ما ۲۴ سالمونه هردو بچه نیستیم...
لطفاً اگه بشه راهکار بدین.😔
پاسخ :
سلام،
ممنون از سوال خوبتون، فکر میکنم این سوال خیلی جای بحث داره،
موافقم که شما بچه نیستین و بهتره که ایشون بتونه تکلیف شما رو روشن کنه، اما ظاهرا این اتفاق نیافتاده! یا بدلیل مصلحت شخصی یا مخالفت پدر نامزدتون و یا چیزی که ما نمیدونیم دقیقا چیه،. ایشون پا پیش نمیزاره...
بسیار خب، اما چرا شما اصرار داری که ایشون و یا خوانواده ش تکلیف شما رو مشخص کنه؟!
چرا خودت بصورت مستقل تکلیف خودت رو روشن نمیکنی؟
اگر فکر میکنی الان که 24 سالته و موقعیت های زیادی واسه ازدواج داری، پس معطل نکن و بهش صراحتا بگو، بگو من موقعیت ازدواج دارم و نمیتونم یا نمیخوام ریسک کنم برای آینده م و تو باید تکلیف منو روشن کنی، و تمام.
ایشون اگر ثابت قدم باشه در علاقه و تصمیم ش، مطمئنا بلده چطور پدرشو راضی کنه، و این دیگه وظیفه ی شما نیست که بشینی و غصه ی راضی کردن پدر ایشون رو بخوری.
و اگر چنانچه ایشون پا پیش نزاشت، بالطبع شما تنها کسی هستی که مسئول زندگی و آینده ی خودت هستی، پس باید بر اساس منطق، تمام گزینه هات رو بررسی کنی، بقول سیاسیون تمام گزینه میاد روی میز. وحتی اگر لازم شد تصمیم متفاوتی بگیری...
البته خیلی هم احتمال داره که نامزدت به هر طریق ممکن خانواده ش رو راضی کنه و پا پیش بزاره.
قدر مسلم اینه که با این رویکرد، دیگه شما تابع و تسلیم نظرات دیگران نیستی، بلکه کنترل شرایط رو بدست گرفتی و قدرت انتخاب خواهی داشت.
قبول دارم یکم بلحاظ احساسی سخته و متأسفم از این بابت،
اما شما مسئول خودت و آینده ت هستی، نه دیگران! بنابراین باید کنترل این شرایط رو بدست بگیری ، نه اینکه برای آینده ت، منتظر موافقت نامزد و یا راضی کردن پدر نامزدت بمونی. این بنظرم خیلی دور از منطق و البته انصافه ...
سلام
ببخشید من ترم دو دانشجویی بودم که یکی از آقایون دانشجو دانشکده تحت نظر استادمون به من پیشنهاد دادن قصدشونم ازدواج بود... چون تحت نظر استادمون بود و آقا خیلی با معیارای من همخوانی داشتن قبول کردم...
بعدش که با هم حرف زدیم تا الان که تقریبا دوران دانشجویی من تموم شده(سه سال و خورده ای)ایشون رفتن سربازی و تقریبا یه سال از سربازیشون مونده
منم هر چی خواستگار داشتم تا الان رد کردم چون دوسشون دارم واقعا...الان که میگم بیاین خواستگاری اشکالی نداره بابای من سربازیتونو قبول داره و تا دو سالم میتونیم عقد کرده بمونیم تا عروسی باباشون مثله اینکه قبول نمیکنن و میگن نه اول سربازیتو تموم کن و بعد کار پیدا کن بعد...😔
خونواده منم تا یه حدی را میان.😔
ان شاءالله بعد سربازیشون طرحشون شروع میشه و میرن طرح...منم توقع زیادی ندارم میگم عقد کنیم...ولی پدرشون زیر بار نمیره...ما ۲۴ سالمونه هردو بچه نیستیم...
لطفاً اگه بشه راهکار بدین.😔
پاسخ :
سلام،
ممنون از سوال خوبتون، فکر میکنم این سوال خیلی جای بحث داره،
موافقم که شما بچه نیستین و بهتره که ایشون بتونه تکلیف شما رو روشن کنه، اما ظاهرا این اتفاق نیافتاده! یا بدلیل مصلحت شخصی یا مخالفت پدر نامزدتون و یا چیزی که ما نمیدونیم دقیقا چیه،. ایشون پا پیش نمیزاره...
بسیار خب، اما چرا شما اصرار داری که ایشون و یا خوانواده ش تکلیف شما رو مشخص کنه؟!
چرا خودت بصورت مستقل تکلیف خودت رو روشن نمیکنی؟
اگر فکر میکنی الان که 24 سالته و موقعیت های زیادی واسه ازدواج داری، پس معطل نکن و بهش صراحتا بگو، بگو من موقعیت ازدواج دارم و نمیتونم یا نمیخوام ریسک کنم برای آینده م و تو باید تکلیف منو روشن کنی، و تمام.
ایشون اگر ثابت قدم باشه در علاقه و تصمیم ش، مطمئنا بلده چطور پدرشو راضی کنه، و این دیگه وظیفه ی شما نیست که بشینی و غصه ی راضی کردن پدر ایشون رو بخوری.
و اگر چنانچه ایشون پا پیش نزاشت، بالطبع شما تنها کسی هستی که مسئول زندگی و آینده ی خودت هستی، پس باید بر اساس منطق، تمام گزینه هات رو بررسی کنی، بقول سیاسیون تمام گزینه میاد روی میز. وحتی اگر لازم شد تصمیم متفاوتی بگیری...
البته خیلی هم احتمال داره که نامزدت به هر طریق ممکن خانواده ش رو راضی کنه و پا پیش بزاره.
قدر مسلم اینه که با این رویکرد، دیگه شما تابع و تسلیم نظرات دیگران نیستی، بلکه کنترل شرایط رو بدست گرفتی و قدرت انتخاب خواهی داشت.
قبول دارم یکم بلحاظ احساسی سخته و متأسفم از این بابت،
اما شما مسئول خودت و آینده ت هستی، نه دیگران! بنابراین باید کنترل این شرایط رو بدست بگیری ، نه اینکه برای آینده ت، منتظر موافقت نامزد و یا راضی کردن پدر نامزدت بمونی. این بنظرم خیلی دور از منطق و البته انصافه ...