کودکی ما زیبا بود مثل چتری هفت رنگ که با شنیدن صدای برخورد قطره های باران به آن خوشحال میشدیم. مثل خاطرات شادی از دویدن و خندیدن و بازی کردن و خیالبافی درباره ی رویا ها و آرزو های دست نیافتنی.
و حالا زیر آسمان خشمگینی که با هر صاعقه فریادش را به گوش ما میرساند ایستاده ایم.
هنوز هم کنار هم اما بی چتر با لباسی خیس و چشم هایی خیس تر. خسته از هر رنگی، به آسمان تاریک چشم دوخته ایم و در انتظار معجزه هستیم، غافل از اینکه معجزه همان کودک چتر به دستی بود که از اون مراقبت نکردیم و زیر باران سرماخورد.
_______به نظرم خیلی کیوت بود نتونستم عکس نگیرم.
#ازدیدمن
@shaeranemast