𝘈𝘯𝘵𝘢𝘤𝘢


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


Slv•http://t.me/HidenChat_Bot?start=5975496508
Svy•http://t.me/HidenChat_Bot?start=1208425263

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


[معرفی تب گسترده] dan repost
"برای دیده شدن چالش های چنلتون میتونید از چنل کرلی استفاده کنید"💕
@chanel_gostardeh
[همه ادمینا اینجان🩷🎻]






این پیامو فور کنید از خودتون عکس/فیلم بزارید تا من(سلوا)و سیوای بهتون بگیم:
- تو جهان موازی چطور ادمی بودید
- اولین کلمه ایی که با دیدنتون به ذهنمون میاد
- من بگم چقدر به سیوای میاید ، سیوای بگه چقدر به من میاید
در اخر باهم شیپتون کنیم.

limit 175?




هنگام در آمیختن آوای رعد و کشیده ی در به لولای جلا خورده و کهنه سال ورودی ؛ زمزمه ی سوزناک باد های موسمی میان شیار های لاله ی پر پیچ و تاب تنها عضو شنوایی اش.
شاید این سکوت های پرهیاهو بهترین آغوش منتظر برای بوسه های از یاد رفته اش باشند.
پس هر دفعه بیش از پیش برای شکست این کلیشه دست رد به سینه ی سفید تک الهه ی محفل زد و در را بست.
انگشتانش، در حقیقت انگشت اشاره ای که حامل حلقه ی تک نگین سفید رنگی بود را به ارامی از روی میز خاک گرفته تا ظریف ترین نقطه ی گرامافون طلایی رنگ امتداد داد و تنها یک حرکت، برای شکست سکوت دلنشین؛ لرزش کتاب های پوسیده کتابخانه ی دست ساز کنج اتاق بخاطر شروع جنگ میان قطعه ی "Introduction and Rondo capriccioso, Op. 28" و رقص چاقوی خوش تراش میان دستانش بود.
رقصی چو سرمای میانه ی زمستان و گرمای سیاه جوهر جوشان روی تک شعله ی بی جانی که روی میز ترک خورده ای از چوب مرغوب سپیدار و بلوط خودنمایی میکرد.
اما حتی آیینه هم چیزی جز حقیقت را بازگو می کرد، آیینه ی شکسته ای که دیوار رو به روی در را به طور کامل و دقیقی پوشانده بود.برای چه؟
آیینه ای که او را به دو نیم کرده بود و هر خط و نشان رقص چاقو را همچون تعزئیه ی پر مغلطه ای به نمایش چشم های حضار می گذاشت.
بعد از چک کردن خط اتوی لباس رسمی خاکستری رنگ دوازدهمین نفر و محکم کردن طناب دور پاهایش درِ کشوی تک میز وسط اتاق را باز کرد، آنجا بود‌، اخرین دکمه سردست گوشنیت که به زیبایی در نور رو به موت انتظار صاحب بی روحش را می کشید و در اخر بوسه ای به روی استخوان بیرون زده مچ دست.
روی میز ایستاد و صدای کفش های آغشته به خونش میان نُت های اوج موسیقی گم شد.
جنازه هایی که از پا به سقف بسته شده بودند و چشم های بیرون زده از حدقه که تنها با یک رگ نازک به مغز متصل و آویزان بودند.
روی زانو خم شد و با چشم های بی روحش به چشم های زیبایی که حال فقط خاطره ای به رنگ سرخ از خود به جای گزاشته بودند زل زد
"حالا به اوژنی بگو، هنوز هم دلت میخواد کنار من دنیا رو جور دیگه ای ببینی؟حاضرم شرط ببندم تاحالا اینجوری نگاهش نکرده بودی!حتی منو"


به ضیافت انگشتانش که قلم بد قلق بر دستش خوش تراش بنظر می رسید ، در شب های زمستانی که صدای زوزه گرگ گوش ها را نوازش می کرد و پنجره ی چوبی کوچک اشپزخانه که تکان تکان می خورد و اتش کوچکی در گوشهِ کلبهِ چوبی و دست ساز او بود که با کمک دودکش هوارا تصفیه می کرد ، و اما اکنون خودِ او که موهای موج دارش را پشت گوش نهاد و عینک طبی اش با شیشه  شکسته که به سختی می توانست لابه ی آن ببیند.
پس پلکی زد در ادامه کلمات قلم را روی کاغذ سر داد
"من واقعا حواسم پرتم عزیزم ، چند دقیقه ست که غذارو گرم کردم و دست از نوشتن برداشتم ، دوتا بشقاب برداشتم و مقداری گوشت ریختم و حالا برگشتم پشت میزم تا ادامه رو بنویسم که یادم امد...اوه خدای من چرا یادم نبود چهار ماه از روزی که ترکم کردی گذشته؟!ولی من همین الان برات غذا ریختم..پس فکر کنم باید خوراک صگام بشه.."
عینکشو روی میز انداخت و کمی آستینای پیرهن قهوه ایی سوختشو بالا داد و دستاشو روی میز گذاشت و بهشون تکیه داد ، بعد از کمی فکر کردن دوباره قلم رو برداشت
"عزیزم!!فکر نمی کنم صگام لایق گوشت لذیذ و خوشمزه ات باشن ، چند ماهی می گذره که نگه شون داشتم اما خیلی خوب موندی دخترم. احتمالا امشب بیشتر غذا بخورم هم سهم خودم رو و هم سهم تورو!اوه ، بازم حرفای تکراری..اما لازم دیدم بازم تکرار کنم که طعم  خونت محشره!من حتی شراب هایی که درست کردم رو ریختم تو رودخونه تا بجاش خونت رو بریزم توش!
فکر می کنم زیادی هیجان زده شدم ، بهتره غذامو بخورم و بخوابم ، ممکنه فردا شکار جدیدی به خونم بیاد. تو که در جریانی عزیزم اینجا دختر های بابونه(خوش طعم) زیاد رفت و امد می کنن!"


Hidden Chat dan repost
سیوای، سلوا و توصیف کن


Hidden Chat dan repost
سلوا، سیوای و توصیف کن




و این تاوانیست که باید پس داد.
گرچه به ان مرحله نرسیدید ، بشتابید که طلوع صبح نزدیک است.






🔒 A whisper message to slv, Only he/she can open it.


I saw how the mirror tries Make a face out of this ruin'










Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

170

obunachilar
Kanal statistikasi