به نظر من خانه داری بهترین شغل دنیاست !
صبح که از خواب بیدار میشی باید خونه رو مرتب کنی ، صبحانه درست کنی واسه همسرت و بچه ها 👨👩👧
بعد بچه ها با کُلے لوس بازی بیدار بشن و بیان روی مبل ولو بشن
قربون صدقه شون بری و روی ماهشون رو ببوسی.
دور هم صبحانه بخورید ، برای بچه ها لقمه های کوچیک بگیری و همسرت به شوخی بگه : پس من چی ؟؟
عاشقانه نگاهش کنی و یه لقمہ بدی بهش.
بعد همسرت رو راهی کنی بره سرکار.
بشینی با بچه ها برنامه ی مورد علاقه شون رو ببینی و براشون دسر درست کنی.
موقع نهار قاشق و چنگال رو بدی بهشون تا خودشون با دستهای کوچولوشون غذا بخورن و بعد که حسابی لباسشون کثیف شد و اطراف لبای صورتی رنگشون روغنی شد ازشون عکس بگیری 🙈 بعد لباس قشنگهاشون رو تنشون کنی و عصر برید پارک تا بچه ها تاب بازی کنن...
صدای خنده هاشون بپیچه توی گوشت.
همسرت بهت زنگ بزنه و بگه دلتنگ صداته ...
اونقدر با بچه ها توی پارک راه میری و اونا بازیگوشی میکنند که خسته میشی
بعد که میای خونه بچه ها میرن توی تختشون و میخوابن.
مشغول شام درست کردن آوازهای بنان و شجریان رو زیر لب زمزمه میکنی جوری که بچه ها بیدار نشن بعد که عطر خوش غذا پیچید توی فضای خونه ، عود و شمع روشن میکنی و لباس دلبرها رو تن میکنی تا همسر از سرکار بیاد.
بعد دختر کوچولوت با چشمهای پُف کرده و موهای بهم ریختہ در حالیکه چشمهاش رو داره با دست میماله از اتاقش میاد بیرون و میگه ؛ مامان من گشنمه ، بابایی کِی میاد ؟
قشنگ نیست ؟
تصورش هم بوی خوشبختی میده .
#ملیکا_صفوی
#قجردخت
صبح که از خواب بیدار میشی باید خونه رو مرتب کنی ، صبحانه درست کنی واسه همسرت و بچه ها 👨👩👧
بعد بچه ها با کُلے لوس بازی بیدار بشن و بیان روی مبل ولو بشن
قربون صدقه شون بری و روی ماهشون رو ببوسی.
دور هم صبحانه بخورید ، برای بچه ها لقمه های کوچیک بگیری و همسرت به شوخی بگه : پس من چی ؟؟
عاشقانه نگاهش کنی و یه لقمہ بدی بهش.
بعد همسرت رو راهی کنی بره سرکار.
بشینی با بچه ها برنامه ی مورد علاقه شون رو ببینی و براشون دسر درست کنی.
موقع نهار قاشق و چنگال رو بدی بهشون تا خودشون با دستهای کوچولوشون غذا بخورن و بعد که حسابی لباسشون کثیف شد و اطراف لبای صورتی رنگشون روغنی شد ازشون عکس بگیری 🙈 بعد لباس قشنگهاشون رو تنشون کنی و عصر برید پارک تا بچه ها تاب بازی کنن...
صدای خنده هاشون بپیچه توی گوشت.
همسرت بهت زنگ بزنه و بگه دلتنگ صداته ...
اونقدر با بچه ها توی پارک راه میری و اونا بازیگوشی میکنند که خسته میشی
بعد که میای خونه بچه ها میرن توی تختشون و میخوابن.
مشغول شام درست کردن آوازهای بنان و شجریان رو زیر لب زمزمه میکنی جوری که بچه ها بیدار نشن بعد که عطر خوش غذا پیچید توی فضای خونه ، عود و شمع روشن میکنی و لباس دلبرها رو تن میکنی تا همسر از سرکار بیاد.
بعد دختر کوچولوت با چشمهای پُف کرده و موهای بهم ریختہ در حالیکه چشمهاش رو داره با دست میماله از اتاقش میاد بیرون و میگه ؛ مامان من گشنمه ، بابایی کِی میاد ؟
قشنگ نیست ؟
تصورش هم بوی خوشبختی میده .
#ملیکا_صفوی
#قجردخت