عاره من یادمه دستاشو گرفده بودم 💜🔗
شب بود حدود ساعت ۹و۱۰ ی نیمکت پیدا کردیم همون اطراف نشستیم
حدودا ۱۰ دقیقه ای میشد که رو اون نیمکت نشسده بودیم
سرش تو گوشیش بود موهاش ریخده بود جلو چشماش
نگاش کردم...
گااااد اون خیلی جذابه (میشد براش مرد)
گوشیشو ع دستش کشیدم گذاشدم ت جیبم
با چشم غره نگام کرد
الن ک چی گوشیمو بدع*
دستشو گرفدم سرمو بردم سمت گوشش
میش فقد چن دقیقه حواست به من باشه من اینجاما*
نگام کرد دست به سینه شد تکیه داد به نیمکت
می‌شنوم*
دسمو بردم پشت گردنم
عام خب ببین میگم اگ ی نفر دوصت داشتع باشه...*
حرفمو قطع کرد
من کسیو دوس ندارم بیخیال ادامه نده*
دست کشیدم رو پیشونیم کلافه خیلی کلافه
ببین ط نمتونی کسیو ک دوصت داررو انقد راحت پس بزنی من دارم اذیت میشم میفهمی؟ حتی اگه دوصم نداری حداقل یکم بهتر باش*
نیشخند زد
من ک...*
.
.
*آرتا آرتا بیدارشو آرتا*
با ترس ع خاب پریدم
گیج ب اطرافم نگا میکردم (اونی وجود نداشت اون نبود)
خاب دیدم؟
ولی من جوابشو هنوز نگرفتم ما داشتیم حرف می‌زدیم
.
من میخابم می‌خوام بازم ت خاب ببینمش میخام میخوام...
هیچی نمیخوام میخابم عاخ حتی نگا سردشم جذاب بود :)💜
من می‌خوام چشماشو بازم ببینم :)💜🔗
میگما میتونم چشماتو داشتع باشم؟ :)
.
#بنفش