الان بخوام حساب کنم...پنج سال و نه ماهِ که هرشبانه روز پیشمی.تو همه دقایق زندگیم نقش داشتی و نذاشتی یه لحظه فقط کمبود خواهر و حس کنم تو زندگیم.اولین بار که دیدمت هیچ وقت فکرشم نمیکردم یه روزی بشی خون تو رگای من،جوری بشه که از خودمم واجب تر بشی واسم.بشی کسی که حتی تایمایی که حوصله خودمم نداشتم حوصله ی اونو داشته باشم.کسی که وقتی حالم خوب نبود و همه رو از خودم دور میکردم به زور کنارم موند و نشونم داد کسی که بخواد بمونه هر کاریم بکنی نمیره.میمونه و میمونه و میمونه.تو بودی که دستای لرزونم و گرفتی.تو بودی.تو همونی بودی که وقتی حالم بد بود میدونستم یکیو دارم که سریع مانتو بپوشم شال سر کنم بدو بدو برم پیشش خودمو پرت کنم تو بغلش و با صدای بلند گریه کنم و حتی یبار نپرسه چرا،حتی یبار قضاوت نکنه.تو برام خواهر بودی،مادر بودی،همیشه بودی.توی تک تک لحظه هام.یادمه وقتی اومدم خونتون و داشتم میخندیدم یهو گفتی بس کن.هرکیو با خنده هات گول بزنی منو نمیتونی.من تو رو بهتر از خودت میشناسم.نکن اینجوری با خودت و من هیچ وقت فکرشم نمیکردم یه روز کسی پیدا بشه که منی که خودمم خودمو درک نمیکنم و درک کنه،بفهمه،بشناسه.البته تو گم نشده بودی که بخوای پیدا بشی.تو همیشه تو بغلم بودی").هروقت باهات سر چیزای کوچیک باهات قهر میکردم و بی دلیل و ناحق رومو ازت برمیگردوندم میومدی و نازمو میکشیدی و من فدای تو و مهربونیات و اون دل نازکت بشم.که با اینکه کلی مغروری همیشه تو بودی که اشتی کردی.")مریم...تو عزیزترین ادم زندگی منی.تو دوست نیستی.تو خانواده ای.تو خواهر منی.مامان همیشه میگه بهار هیچ دوستی نداره انقدر بداخلاقه ولی مریم تنها کسیه که با بداخلاقیای بهار میسازه و دوسش داره و همیشه کنارشِ و من چقدر خوشحالم که بین این همه اشتباه تو درست بودی.تو درست ترین انتخاب منی بهترین اتفاق زندگی منی.امیدوارم یهو بیست ساله دیگه که چشم باز میکنم بازم بخاطر وجود تو از خدا تشکر کنم.به هرچیزی که میخوای برسی چون لایق بهترینایی.دوست دارم خواهرم")
عزیزترینِ بهار؛تولدت مبارک.💕
عزیزترینِ بهار؛تولدت مبارک.💕