چند روز پیش با یکی رفته بودم داروخونه روی صندلی های فلزی نشستم و منتظر بودم خریدشو انجام بده ؛
صندلی جلویی یه دختربچه دو سه ساله نشسته بود کنار باباش، یهو دختره سرشو برگردوند با کنجکاوی نگام کرد منم همینجوری نگاش کردم یه لبخند زدم ، یه صورت تپلی و موهای فرفری گوگولی داشت که با دیدن لبخندم خودشم خندید، از حجم زیاد لُپهاش موقع خنده زیر چشاش خط افتاد ، اون لحظه حقیقتاا قلبم برای این حجم از کیوت بودنش رفت🥹💖 :)))
_آتـون
@ati1399