آذربایجان در آثار جغرافی نويسان(۴)
#آذربایگان
ابوبکر احمدبن محمد بن اسحاق همدانی(ابن فقیه)،در مختصر البُلدان،که در سالهای پایانی سده سوم هجری قمری تالیفش کرده، در گفتار مربوط به آذربایجان، مینویسد:
«گفتار درباره آذربایجان:
ابن مقفع گوید:آذربایجان به نام آذرباد بن ایران بن اسود بن سام بن نوح نامیده شده است، و گویند به نام آذرباد بیوراسپ...چون عرب به آذربایجان شدند...ورثان تپّه یی بود، مروان بن محمد بن مروان حکم، آن را بساخت...برزند دهکده یی بود،افشین،در روزگار جنگ با بابک،آنجا را لشکرگاه کرد،و از همین رو آن را بساخت و بارویش بیفراشت.مراغه را افراهرود میگفتند...آنجا را قریةالمراغه گفتند،سپس مردم لفظ قریه را برداشتند و المراغه گفتند...مرند دهکده ای کوچک بود، ابوالبعیث برای آن بارو ساخت... ارمیه شهری کهن است. مجوس پندارند که پیامبرشان_زردشت_از آنجاست...تبریز.رواد ازدی بدانجا فرود آمد...میانه و جیلبایا، منزلگاه همدانیان است...در سراة جماعتی کندی از فرزندان آن کسان که با اشعث بن قیس آمده بودند،جای دارند...حد آذربایجان از مرز بردعه تا مرز زنجان است،و از شهرهای آن است:برکری و سلماس و موقان و خوی و ورثان و بیلقان و مراغه و نیریز[نریز؟]و تبریز(و خونه و میانه و مرند و کولسکره و برزند)،و حدّ دیگر آن از سوی مشرق به شهرهای دیلمستان و طرم و گیلان پیوسته است...از برزند تا ورثان که پایان قلمرو آذربایجان است،دوازده فرسنگ است،و از آذربایجان است:جنزه،جابروان،و ارمیه،(شهر زردشت)و شیز(و در این آتشکده آذرگشنسب بود و آن نزدیک مجوس بس ارجمند بود)و روستای سلق و روستای سندبایا و بذ و روستای ماینهرج و روستای ارم».(ص.۱۰_۱۱)
بن مایه:رضا زاده ملک.رحیم_آذری(گویش دیرین مردم آذربایجان)_انجمن آثار و مفاخر فرهنگی_سال ۱۳۷۷
@atorabanorg
#آذربایگان
ابوبکر احمدبن محمد بن اسحاق همدانی(ابن فقیه)،در مختصر البُلدان،که در سالهای پایانی سده سوم هجری قمری تالیفش کرده، در گفتار مربوط به آذربایجان، مینویسد:
«گفتار درباره آذربایجان:
ابن مقفع گوید:آذربایجان به نام آذرباد بن ایران بن اسود بن سام بن نوح نامیده شده است، و گویند به نام آذرباد بیوراسپ...چون عرب به آذربایجان شدند...ورثان تپّه یی بود، مروان بن محمد بن مروان حکم، آن را بساخت...برزند دهکده یی بود،افشین،در روزگار جنگ با بابک،آنجا را لشکرگاه کرد،و از همین رو آن را بساخت و بارویش بیفراشت.مراغه را افراهرود میگفتند...آنجا را قریةالمراغه گفتند،سپس مردم لفظ قریه را برداشتند و المراغه گفتند...مرند دهکده ای کوچک بود، ابوالبعیث برای آن بارو ساخت... ارمیه شهری کهن است. مجوس پندارند که پیامبرشان_زردشت_از آنجاست...تبریز.رواد ازدی بدانجا فرود آمد...میانه و جیلبایا، منزلگاه همدانیان است...در سراة جماعتی کندی از فرزندان آن کسان که با اشعث بن قیس آمده بودند،جای دارند...حد آذربایجان از مرز بردعه تا مرز زنجان است،و از شهرهای آن است:برکری و سلماس و موقان و خوی و ورثان و بیلقان و مراغه و نیریز[نریز؟]و تبریز(و خونه و میانه و مرند و کولسکره و برزند)،و حدّ دیگر آن از سوی مشرق به شهرهای دیلمستان و طرم و گیلان پیوسته است...از برزند تا ورثان که پایان قلمرو آذربایجان است،دوازده فرسنگ است،و از آذربایجان است:جنزه،جابروان،و ارمیه،(شهر زردشت)و شیز(و در این آتشکده آذرگشنسب بود و آن نزدیک مجوس بس ارجمند بود)و روستای سلق و روستای سندبایا و بذ و روستای ماینهرج و روستای ارم».(ص.۱۰_۱۱)
بن مایه:رضا زاده ملک.رحیم_آذری(گویش دیرین مردم آذربایجان)_انجمن آثار و مفاخر فرهنگی_سال ۱۳۷۷
@atorabanorg