نامه هایی برایِ مهربان...


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


#روزمرگی_ها_دلنوشته_ها_رویدادها_و_زندگیه_مَن
چرا پنهان کنم؟ عشق است و پیداست...!
#هوشنگ_ابتهاج

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


بی سرزمین تر از باد ک می گن منم بی «تو»


نشستم رو نیمکتِ سرد و سوزِ سرما رو می کشم تو تنم و زل زدم به خیابونی که تک و توک ماشینا ازش رد میشن و دلم گرم نمیشه اصلا. منتظرم یه بار دیگه از اون جا رد شه و من نگهش دارم و عین فروغ که می گه "دیگر از کف ندهم آسانت" ، وصل شم بهش و نذارم دوباره بره، نذارم دوباره نیاد. اما اون خیابونی ک آسفالتِ ترک خوردش یخ زده ، هر حضوری رو شاهدِ اِلا اونی ک من منتظرشم. مثل اینکه خیابون و شهر و دنیا با من افتادن سر لج و منه بی گناه کجای این دنیام که هی می خوام هی نمیشه؟
پا میشم و خودمو سفت بغل می گیرم و بغضمو قورت میدم و راه میفتم گوشه ی پیاده رو و زیر لب زمزمه می کنم:
من هر کجایِ این شهر
رفتم که او ببینم
ای دل کجای کاری
هر جا ک او ندارد.
ماشینا از کنارم رد میشن و بوق می زنن و من بیشتر تو خودم مچاله میشم و شب سایه میندازه تو شهر و دل من گرفته تر و پُر تر از قبلِ.
دست میندازم ته جیبمو هندزفریمو می کشم بیرونو و آهنگ سوغاتی هایده واسه خون کردن دلم کافیه؟


[اما من دل بر نداشتم، غیر تو دلبر نداشتم]
دلبر نگاشو میده به شهر زیر پاشو و من میشینم تَنگش و حواسم هست فاصلم باهاش کم نشه که می دونم منِ نابلد ، جنبه ی این نزدیکی رو ندارم.
صداش میزنم :
ـ دلبر؟
نگاشو میده به من و لبهاش کش اومده و چشماش می خنده و می گه:
ـ جانم؟
من کسی رو نشده صدا کنم، بگه جانم؛ اون میگه. قشنگ میگه. جانم گفتنش شاپرک میشه زیر پوستم و از شوق و ذوق پرپر میزنه.
ـ این شب و شهر و تو ، میشین اون سیبی ک ممنوعه ست.
نگام گیر می کنه تو چشماش و نگاش یه جوری نیست؟
لبامو میکشم تو دهنم و پشیمون نیستم.
ـ نگاتو ک می دوزی تو چشمام ، فقط یه چیز تو ذهنم جولون میده ؛ ولش نکن، قطعش نکن این اتصالو.
می خندم و خندم می خندونتش و شهر رومون لبخند می زنه.


صداشو یادم نیست، نگاشو یادم نیست. می دونی!
وقتی ندیدن به درازا بکشه ، وقتی بگذره از آخرین دیدنش ....دیگی هیچی ازش یادت نمی مونه. حس می کنی تصویرش تو مه گیر کرده. هی میری جلو هی عقب تر می ره، هی میخوای نزدیک تر شی اون دور تر میشه. آخرشم میرسه که همه ی اون مه کنار بره و از اون یه هچی بمونه. یه هیچی... می دونی هیچی یعنی چی؟
باورِ این کِ دیگ نیست، رفته. تموم شده. تو هم تمومش کن.


بهش می گم کسی که عاشقه چه شکلیه؟
صداش و می اندازه رو سرش و با اون صدای ضمختش با کلی هوچی گری میگه:
ـ بنداز بیرون این خزعبلات رو ، عشق کیلو چند؟
نگامو می دم به گلدونِ شمعدونی که لَبَش پریده و یه شاخش خشک شده و در شُرُفِ افتادنه.
ـ بلاخره همه عاشق شدن یه بار دیگه نه؟ حبیب میگه داداشت عاشق شده. تو که عاشق شدی بگو عشق چه شکلیه؟
خاکستر سیگاری که از نوک انگشتاش آویزونه رو می تکونه و با لبای کبودش اروم می گه:
ـ حبیب عادت داره زر مفت بزنه. صد بار گفتم نشنین پای جفنگیاتش.
گره ی شل شده ی روسریمو سفت می کنم و لب حوض رنگ پریده می شینم و نگاه کنده شده از گلدون و می دم به حوضِ خالی و می گم:
ـ حبیب بعضی وقتا حرف راست زیاد میزنه. میگه خان داداشت از زور نرسیدن به عشقش شد یه عمله و جای شاخه گلایی که از دستش جدا نمیشد فیلتر سیگار نشسته. حبیب میگه نبین خان داداشتو اینطوری، خان داداشت انقدر تو عشق پر شور بود. نگاه به هیکل تُکیدش نکن. یه زمانی به شونه هاش می شد تکیه زد. میگه ،عشقی که به سرانجام نرسید ، کردتش این.
لِنگِ دمپایشو در میاره و پرت میکنه سمت گربه ی زبون بسته ای که داشت می رفت بپره رو گلدونای بی گلمون.
ـ حبیب خوب بلده داستان بگه. تو خودتو اسیر چرتاش نکن.
دست می کشم رو گرد و خاک نشسته رو لبه ی حوض و با لب های لرزون می گم:
ـ حبیب چرت می گه، اما از لابه لای چرتاش حرف خوبم زیاد می شه پیدا کرد.. عشق و عاشقی تو هم یکی از اون حرف خوباشه. اون ندیده، اما من اون عکسِ نصفه نیمه ی لا پَرایِ بالشتتو دیدم.
لباش رو هم می لرزه و من نمی خوام بشم یه دره واسه پرت کردنش به گذشته یا یه نمک رو زخمش.
_ خوشگل بود. اما قسمتت نبود. نمی دونم قسمتم جزو عشقه یا نه! اما می دونم تو عاشق تر بودی. اگ اونم قدِ تو عاشق بود جا عکسِ پارش رو بالشتت، سرش می شست و تو این نبودی.


برم بشینم پای لب تاب و بنویسم از حالِ این روزام و‌ببینم تهش چی در میاد...


من غُصه هامو ‌زندگی کردم...


پایِ فتوشاپ کِ میونِ دلبرونگی هامون میاد...:)


دلبر ک جان فرسود از او...


تو باشی، گلدونامون ، گل می دن...:)


تو باشی آسمون رنگِ دیگست...:)


یکْ مَنِ دیوانه ، زیرِ این کلاه پنهان عست....:)


هوای بیرون جون میده واسه گشت و گذار:) میشه یه نمه همت در ما نهادینه کنی خداوندا پاشم برم بیرون؟؟


خونه خوبه، خونه:)
میشه تو بشی آشپزخونه ی من؟؟
خیلی بسی بی نهایت، جذاب و دلبری شما:)


وسطِ تمام ِ بغضایی که شبونه میومد میچسبید کنجِ گلوم کجا بودی؟
تو تمومِ روزایی که جای خالیت همه جا باهام بود ،‌ تصویر خنده هات از جلو‌ چشمام نمیرفت کجا بودی ؟
وقتی که دستات نبود تا قفل بشن تو دستام ، نبودی وقتی دلم برای شنیدن اسمم با صدای تو تنگ شده بود .اون لحظه ای که روی بلندی صخره ی کنار دریا ایستاده بودم و دستامو باز کرده بودم ،بوی دریارو میکشیدم تو ریه هام هی بو میکشیدم تا مگه بوی عطرتو بوی تنتو دریا باخودش بیاره.همون لحظه که چشمامو بستمو فقط دو تا دستاتو آرزو کردم که بپیچه دورتنم،مثل اون پیچکا که هی میپیچن به دیوار خونه های قدیمی ،تو نبودی
تو دیر اومدی اونقدر که حتی الان ‌تو تنهاییم برات جایی نیست.

+حتی با اینکه میدونم ‌تَه تموم کوچه هایی که بدون تو قدم میزنم
بن‌بستِ.


بغض به گلویم حمله می کند
و گـریه امــانم نمی دهد ..
هر گاه از " نیما "
این را می خوانم ..

" تورا من ..
چشم در راهم . "


من الان دقیقا اونجام که ترانه علی‌دوستی تو فیلم کنعان به محمد‌رضا فروتن میگه “ من صبح که پا میشم، دلم میخواد کسی باهام حرف نزنه، میخوام از خونه که میرم بیرون، کسی منتظرم نباشه که برگردم.دل کسی واسم تنگ نشه.کسی منو نخواد. میخوام تنها باشم!


وقتی خوندمش خندم گرفت:)
من تو این کار استادم:|


من میتونم ۲۴ ساعت به عکست نگاه کنم ولی بیرون که دیدمت طوری رفتار کنم که انگار هیچ وقت دلم نمیخواسته بهت نگاه کنم


تو یه عاشقِ غمگینی.
یه زن عاشقِ خوشحال غذا رو می‌سوزونه.
ولی یه زن عاشقِ غمگین، اصلاً یادش می‌ره زیر اجاق رو روشن کنه.

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

14

obunachilar
Kanal statistikasi