امیدوارم یک روزی، وقتی که توی خونه ی جنگلیِ خودم رو به روی پنجره نشستم و در حالی که گربَم روی پامه دارم کاپوچینو میخورم، به این فکر کنم که بالاخره به جایی که میخواستم رسیدم. چقدر خوبه که کلی کتاب خوندم و کلی جا رفتم. که دوستام هنوز پیشمن و دوستم دارن.