یجوری داشتم با موهام کُشتی میگرفتم که مامانم دید و گفت بیا فردا بریم همهشو از ته بزن خیلی بلند شدن، هم خودت رو راحت کن هم من رو.
منی که مثل سگ ترسیدم و گفتم غلط کردم، از این به بعد قول میدم درست باهاشون رفتار کنم :
مامانم که داشت از خنده زمین رو گاز میزد :
منی که مثل سگ ترسیدم و گفتم غلط کردم، از این به بعد قول میدم درست باهاشون رفتار کنم :
مامانم که داشت از خنده زمین رو گاز میزد :