فول طنز 🙂😂


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan



Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri




آلما دختری که باید هم‌خواب خون‌آشام‌ اصیل بشه برای آوردن یک وارث دورگه؛ اما....🩸🐺

https://t.me/joinchat/3cRSTIRnL3kzODE0

بیبی چک رو توی جیبم گذاشتم:
- با من کاری ندارید؟
آرتین برگشت سمتم و بخاطر رابطه چند روز پیشم با جان چشم غره وحشتناکی رفت که بیبی چک رو محکم‌تر توی دستم گرفتم.
آرتین: چی توی دستته؟


رنگ صورتم پرید و با استرس به جان نگاه کردم که با تمسخر به آرتین زل زده بود:
- ه...هیچی.
متوجه نگاه جان شد و آروم نزدیکم شد سرش رو به سمتم خم کرد، با شک زمزمه کرد:
- تو حامله‌ای؟
آب دهنم رو قورت دادم:
- ن...نه!

جان: اون دیر یا زود حامله میشه فراموش کردی گرگ آلفا باید وارث بیاره یک وارث دورگه.
آرتین سمت جان برگشت و از این فرصت استفاده کردم سریع از اون اتاق خفناک بیرون رفتم.
نفس عمیقی کشیدم مشتم رو از دستم بیرون آوردم.

خدا خدا میکردم مثبت باشه تا حداقل نازلی و جان دست از سرم بردارن.
می‌دونم با مثبت بودن یعنی خورد کردم آرتین ولی راهی جز این برای نجات بابا نداشتم
بیبی چک رو نگاه کردم و با منفی بودنش نفس توی سینم حبس شد.
- منفیه؟


دختره رو بخاطر اینکه حامله نشده مجازات میکنن🤰🏻📛
قوانین دردناک آلفای گله😳🤝

https://t.me/joinchat/3cRSTIRnL3kzODE0


نمونه بنرای رمان 💫mobina dan repost
⚠️تو دوران نامزدیشون سه قلو حامله شده دختره و پسره وقتی میفهمه غش میکنه و🙊😂💦🔞🔥

🔞🌀🍑💦⚠️
همونجور که #تند تند داشتم غذامو میخوردم که با حرف ارتین #غذا تو گلوم شکست و #شروع کردم به سرفه کردن و با حرص لب زدم:
_چ...چی #گفتی❗️
×واضح گفتم چقدر میخوری نگاه کن مثل گوریل شدی شکمتم در اومده
🚫
با این #حرفش حس کردم دود از سرم بلند میشه ..با یاد اینکه #بهش نگفتم حامله ام
🤰 لبخند حرص #دراری زدم و لب زدم:
_من که گشنم #نیست بچه هات #گشنشونه🔥
با این #حرفم اول سری تکون داد ولی بعد چند دقیقه محکم کلشو به سمتم چرخوند و با تپه #پته لب زد:
×چ...چی بچه هام
با لبخند سری تکون دادم و لب زدم:
_اره عزیزم بچه هامون #سه قلو زدی به هدف
🔞💦
با این #حرفم رنگش بدتر پرید و نالید:
×س..سه قلوو وای #خدا ما هنوز نامزدیم
💥
بیخیال شونه ایی بالا #انداختم و همونجور که #غذامو میخوردم گفتم:
_تقصیر #خودته هی انگولک میکردی حالا سه تا #توله پس انداختی
با این حرفم غش کرد و..
🤭🔥

https://t.me/joinchat/3cRSTIRnL3kzODE0
پسره غش غشی😂🤭💦🔞


نمونه بنرای رمان 💫mobina dan repost
تو ماشین داره چی میخوره🙊💦😋🍭
#داره_تو_ماشین_بهش_خوردن_چیزو_یادش_میده😋👄💦
🚘🍭😋💦🔞🚘
_اخ
با هول دست از مکیدن👄 کشیدم و لب زدم:
×چیشد❗️
سری تکون داد و لب زد:
_هیچی بخور سریع
💦
سری #تکون دادم و سرشو گذاشتم تو دهنمو شروع کردم به #مک زدن که لب زد:
_قشنگ از ته دل مک بزنش این چه وضع خوردن
🔞👄
با #کلافگی سرمو گرفتم بالا و #لب زدم:
×چیکار به #خوردن من داری اا
بی توجه به حرفم نوشمک❗️ و از دستم گرفت و کرد داخل دهنشو مک محکمی بهش زد که کل #محتویاتش و رفت تو دهنش🍭
با این کارش با #حرص زدم رو پاش که لب زد :
_وحشی دارم #خوردنو یادت میدم تا تو اینده هم قشنگ #بخوری 😋
با این حرفش اول #هنگ کردم و با متوجه شدن حرفش...
🚫🔥
https://t.me/joinchat/3cRSTIRnL3kzODE0
#ذهن_منحرفتونو_باید_با_نوشمک_شست😂🍭🧼🚿


نیلرام: #کیه؟
- #آرتین.
آرزو: بدبخت #شدیم.
نیلرام: #هیییس! بگو #دستشویی هستی.
- باشه،# باشه.
#تماس رو وصل #کردم قبل صحبت #آرتین گفتم:
- #اهـــــم.
نیلرام: #فییییییییش.
#و بعد #قطع کردم #که دوباره #تماس گرفت:
- رها #کجاییی؟
- هه! #نمیبی میگم #اهم؟ یعنی #دستشویی ام.
نیلرام: #فییییییییش
#آرتین: اون #چیه!
آرزو: #آبه!
آرتین: #سه تایی #رفتین دست‌شویی؟
با #دستم کوبید #دهن آرزو #که...

#فیییییش‌خب‌صدای‌آبه😐😂
#سه‌تایی‌دستشویی‌رفتنشون😌😂
https://t.me/joinchat/3cRSTIRnL3kzODE0
#ی‌داستان‌اوردم‌براتون‌آخر‌هات‌و‌طنز🤤😂
https://t.me/joinchat/3cRSTIRnL3kzODE0




رز dan repost
دختره داره زایمان میکنه پسره مثل کنه ولش نمیکنه تا زمانی که خودش رو شکل پزشکش در آورد


درد، درد، درد، درد؛

تنها چیزی بود که حس میکردم
آرتین با دیدنم هول شده کل بدنم رو بوسید.
بوسیدن که چه عرض کنم تف مالی کرده پزشک
به آرتین گفت:
_ لطفا برید بیرون جناب!
آرتین کلافه پوفی کشید و بیرون رفت داشتم پس می افتادم.
دکتر سعی داشت آرامشم رو حفظ کنم که جیغ کشیدم صدای نعره‌ی آرتین دیوار رو لرزوند؛
دکتر بیرون رفت و من رو به یه اتاق دیگه بردن تا زایمان کنم خیره به دکتری که روپوش سفید با ماسک زده بود شدم چشم‌هاش شبیه آرتین بود.
چشمکی بهم زد که سرخ شدم دستش بین پاهام نشست و گفت:
_ همکاری کن خانوم!
صداش بینهایت آشنا بود؛ زور زدم تا گولاخ آرتین به دنیا بیاد که یهو یه موجود کوچولو بیرون پرید با دیدنش جیغی از ته دل کشیدم که سرو صورت دکتر خونی و آبکی شده بود ماسکش رو برداشت و لب زد.
_ بابات رو این همه دوست داشتی تخم سگ!😐
خندیدم که با ونگ ونگ بچه سینه‌ام رو به دهنش کرد با دیدن بدن کثیف شدم جیغ زدم که در باز شد و مامورا ریختن داخل.
_ شت:/
با صدای نگهبان به خودم اومدم که گفت👇👇👇
پسره انقدر کنس که دختره رو ول نمیکنه عاشقشه مثل سگ ولی بداخلاقه موقع زایمانش خودش رو جا دکتر جا زده فقط قیافه دکتر موقع که پسره رو مبینه😂😂:)



https://t.me/joinchat/3cRSTIRnL3kzODE0


با #ترس به پاهام نگاه میکردم.
#قطره‌های_خون دونه دونه سر میخوردن و #تمام بدنم بوی #ماهی مرده گرفته بود🩸
وقتی دقت کردم فهمیدم از کجا #خون میاد😐🔞
نمیدونستم چرا اینجوری شده بودم.
فقط از شدت #درد نمیتونستم بلند شم
صدای در #کلبه اومد نمیدونستم چیکار کنم
قوطی سس #گوجه_فرنگیو
برداشتم و همه خون ها رو ریختم توش و یه #پارچه لای پام گذاشتم.
#آرتین با یه #ساندویچ_خوک وارد اتاق شد و همینجور که داشت #غذا میخورد گفت: رها #سس من کو؟
- نمیدونم
سمت #قوطی پر از #خون رفت🇯🇵😐
کلشو رو ساندویچ خالی کرد و به به کنان سمت دهنش برد🌯
- اصلا #ساندویچ بدون #سس مزه نمیده
فقط با تعجب نگاش میکرد و دعا میکردم که نفهمه، تنها دلخوشم این بود که اون یه گرگینه‌ست😐💔
_به به چقد خوشمزه‌ست تو میخوری؟
_ نه نه اصلا

#شتتت😐💥
نمیدونستن #پریود چیه😐😂🇯🇵
پسره #خونا رو ساندویچ میخوره🤣🤣

رمانش #محشرههههه
یه #رمان کاملا متفاوت♨️
به قلم: #سارینا_ن

اینجا گرگینه ها #ترسناک نیستن😂
بیشتر خنگو خنده دارن😂🤣

https://t.me/joinchat/3cRSTIRnL3kzODE0
🇯🇵
https://t.me/joinchat/3cRSTIRnL3kzODE0
🇯🇵


اهم اهم
اینجا یه دختر داریم👱🏻‍♀بسی خشنه، البته این خشن بودنش رو میزاریم پای گرگ بودنش❄️🐺
این دخترمون بسی زیاد اذیت می‌کنه جفتش رو💢
حالا جفتش کیه؟ چیه؟😐🥑
آرتین گرگ وحشی و آلفای گله که از قضا جفت آلما هم هست😅💥
بریم بسی از شیطنت‌های آلما رو ببینم🚶‍♀
جونم بگه براتون ی روزی آلما لباس زیرش رو گذاشت روی میز(👙😐)و از اونجایی که آرتین زیادی فضوله و بدجنس لباسش رو به لامپ وصل کرد😭😂
آقا خب می‌خواسته سایزش دستش بیاد😃🤌


نمونه بنرای رمان 💫mobina dan repost
🥃دختری تو جشنی با یه خوناشام اشنا میشه و 🩸🙊🔞💦

💦💋 @sxxiiiiiii 💦💋 @sxxiiiiiii

تندی از #سرجام بلند شدم که یکدفعه سرم گیجی رفت و نزدیک #بود بیفتم زمین که دست گرمی #دور کمرم پچیده شد و جلوی #سقوطمو گرفت♨️
با بوی #عطر سردی❄ که زیر بینیم پیچید نفس عمیقی کشیدم و #الکی شروع کردم به #خندیدن و خواستم چیزی بگم که با سرعت #غیر قابل باور تو اتاق رفتیم 🌀❗️
با دیدن این حالتمون باز زدم زیر خنده و لب زدم :
_ه...هیی #چطوری من ازون پایین پریدم اینجا نکن..نکنهه #فرشته شدم
❗️
اون مرد با این #حرفم سرشو کرد تو گردنم و همونجور که #نفس میکشید خمار لب زد
×خاصیت خوناشام بودنه..
🩸
در حالی که #داشتم سعی میکردم خودم و ازش جدا کنم #با خنده لب زدم:
_خو..خوناشامم #اومم چه باحال مرد هات #خونخوار
با این حرفم #خنده ایی کرد🔥
اروم به چهرش زل زدم و سعی کردم به یاد بیارم کیه ولی به خاطر اون مشروبی که خورده بودم تمرکزی نداشتم
🍾🌀
کلافه دستی به #گردن عرق کردم کشیدم و اروم زیپ لباسمو کشیدم پایین و کشیده #لب زدم:
_ر..روتو #کن اونور گرممه میخوام لباسمو در #بیارم
با این حرفم #مرموز اومد طرفم و همونجور که دستشو به #پشتم رسوند لب زد: ×خودم خنکت میکنم
❄❗️
بعد حرفش ...


https://t.me/joinchat/3cRSTIRnL3kzODE0
دختری که جفتش گرگه ولی برای لجبازی با خوناشام ها...🔞🔥❄️


کپی نباشه برای تب


بنر هارو فقط فور کنید


پیشنهاد ویژه ادمین😂🔞
🙈👇🏻
دستشو روی #رونم گذاشت:
- باز کن.
ابرویی بالا انداختم که فشاری به رونم داد:
- عصبیم نکن آلما پاهات رو باز کن.🙄
چشم غره‌ای رفتم و گوشیم رو از روی میز بلند کردم:
- برو بابا.
با چشم‌های گرد شده نگاهم کرد و فشار #دستش رو بیشتر کرد:
- گفتم که هرجا که بخوام باید آماده‌ی #سکس باشی!
ناخن بلند شدم رو، روی دستش کشیدم:
- من #اجباری نمی‌بینم.
- خانمه آدلر!
#لبام رو روی هم فشار دادم و نگاهم رو سمت توماس هدایت کردم:
- بله؟
توماس: مشکلی پیش اومده؟
- نه...نه مشکلی نیست.
اشاره‌ای از پشت میز به صندلیم کرد:
- صندلیتون #مشکلی داره؟
کلافه نه ای گفتم که ادامه داد:
- آخه... .
حرفی نزد و اشاره‌ای ب صندلی کرد نگاهی به وضعیتم انداختم که با دیدن پاهام که به میز تکیه داده بودم و #محکم به هم فشارشون داره بودم #شرمسار پاهام رو پایین آوردم و از هم باز کردم.

آرتین: #آخ_جونمی_جون_پاهاش_باز_شدن.
با شنیدن صدای آروم آرتین عصبی نگاهش کردم که زیر گوشم گفت:
- عه خانمم لج نکن اینجا هم #عشق و #حال می‌کنیم.🔞🍷
https://t.me/joinchat/3cRSTIRnL3kzODE0

آروم جوری که فقط خودش بشنوه گفتم:
- آرتین #بکیری حلوات رو بخورم.
ی دفعه صدای بلند خندش توی اتاق پیچید که با #تعجب نگاهش کردم.
- چی شده #روانی؟
آرتین: خانمم تو حتی توی #حرف زدن هم ایراد داری منظورت همون #بمیری بود دیگه؟...
🥂✨🥂✨🥂✨🥂✨🥂✨🥂✨
این دوتا زوج دیوونه ته خندن😂🙈🔞
https://t.me/joinchat/3cRSTIRnL3kzODE0


ابزارک ? dan repost
- همینطوری که نمی‌تونم براتون این‌کار رو انجام بدم!
سرش رو سمت خودم برگردوندم:
- یعنی چی؟
🔞💥🔞💥🔞💥🔞💥🔞
نازلی: یعنی باید یک #سودی هم برای خودم داشته باشه دختر جون یا اینکه کاری رو برام انجام بدید.
سرم رو بالا و پایین کردم:
- هرکاری بگی انجام میدیم.
آرتین: #آلما... .
#پوزخندی زدم و جمله‌م رو تغییر دادم:
#یعنی_هر_کاری_بگی_انجام_میدم... !
#لب‌های نازکش کش اومدن و زمزمه کرد:
- هر کاری؟
با استرس گفتم:
- برای #پیدا کردن بابا هرکاری انجام میدم.
سری تکون داد و پشت سرم ایستاد ناخن‌های #سیاه رنگ بلندش رو، روی #گردنم کشید:
- حتی اگه اون آوردن یک #وارث دو رگه باشه؟
با چشم‌های گرد شده گفتم:
- چ..چی؟
لبش رو نزدیک گوشم آورد:
- یک وارث ازت می‌خوام، یک وارث #دورگه‌، دورگه‌ی #گرگینه و #خون‌آشام اصیل!
آب دهنم رو قورت دادم:
- مادر اون #وارث باید یکی از اعضای #گله گرگ‌ها باشه درسته؟
عقب رفت و با صدای بلندی گفت:
- آره و اون هم #تویی... .
https://t.me/joinchat/3cRSTIRnL3kzODE0


نمونه بنرای رمان 💫mobina dan repost
دختری که عاشق خوناشام شده🙊🩸🥵
@hot_roman🔞🔕

دستی به صورت #همیشه رنگ پریده و سردش کشیدم و #لب زدم:
_من دوست دارم #مهم نیست چی هستی و کی هستی اینو #بفهم❗️
عصبی دستمو پرت کرد اونور و با چشمای خونیش زل زد بهم و گفت:
×دیونه شدی..من یه #خوناشامم و هر دقیقه تشنه خون ..وقتیم #بوی خون بخوره بهم دیونه میشم و متوجه نمیشم طرف #مقابلم کیه
🩸💦🔞
با این حرفش چشمامو روی #هم فشردم و با لجبازی خودمو بهش چسبوندم و لب زدم: _گفتم که مهم نیس #اینا
ولی بیتوجه به #حرفم نگاه تیز سرخشو به گردن سفیدم دوخته بود که با نزدیک شدن #سرش...
🔕🔞

https://t.me/joinchat/3cRSTIRnL3kzODE0


نمونه بنرای رمان 💫mobina dan repost
🌡دختره برای نجات جون عشقش با شاه اجنه ازدواج میکنه ولی...❗️❄️

https://t.me/joinchat/3cRSTIRnL3kzODE0

_رها ا..این کار #دیونگیه اگر این کارو کنی یکی از اونا میشی و #این خلاف قانونه ❗️
با درد چشمامو #بستم و یه دور دیگه خاطراتمونو به یاد اوردم نه نمیزاشتم‌ بلایی سرش #بیارن🚫⚠️
نگاه سرخمو بهش دوختم و لب زدم:
×من نمیتونم بزارم بکشنش مجبورم میفهمی .. که خاطر خودخواهی خودم بزارم عشقمو از دستم بگیرن

با ناراحتی #نگاهم کرد و لب زد: _مطمعن باش بفهمه این موضوع که میخوای با اون اجنه ها وصلت کنی
💢 نابود میشه...‌شاید یه راه حل دیگه باشه ...❗️
بی توجه به #حرف زدنش لب زدم: ×باید برم #منتظرم هستن
بعد حرفم از #اتاق زدم بیرون و ...


🔞 HOTGIF 🔞 HOTGIF 🔞
دختری که از سر لجبازی از قانون ها سرپیچی میکنه و با اجنه ها..❗️🖇🩸


نمونه بنرای رمان 💫mobina dan repost
#در_چنگ_اجنه❄️
🤯دختره به خاطر اینکه شوهرشو از دست نده با یه اجنه همخواب میشه و ..😱🩸😈

🔞 HOTGIF 🔞 HOTGIF 🔞

با پیچیده #شدن دستای داغش دور بازوهام ترسیده تکونی #خوردم که سرشو اوردم تو گودی گردنم و با صدای خش دارش لب زد :
×شیش نترس رهای من #بهت گفته بودم #کمکت میکنم 🔥🚫
با این حرفش #نگاهی به چشمای سرخش کردم و لب زدم: _چ..چجوری ها ❗️
×هردومون خوب میدونیم اون شوهرت میخواد از دستت خلاص بشه ولی وقتی پای بچه در میون باشه نمیتونه کاری کنه.. 🚫🌡
با این فکر با خوشحالی #لبخندی زدم و به یاد اینکه چندماه اصلا #طرفم نمیاد اخمامو توهم کشیدم
اروم دستشو گذاشت #زیر چونم و نگاه سرخشو بهم دوخت و لب زد:
×بیا با من ...خودم یه توله میکارم تو شکمت و اونجوری هیچ موقع شوهرتو از دست نمیدی
♨️❗️
حرفاش #وسوسه انگیز بود ..برای از دست ندادنش #هرکاری میکردم
منتظر جوابم بود که چشمامو بستم و لبامو گذاشتم #روی..
🔞🚸

https://t.me/joinchat/3cRSTIRnL3kzODE0

⚠️رابطه ممنوع گرگینه با اجنه🔞

17 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

3

obunachilar
Kanal statistikasi