اونا فکر میکردن من دیوونم
هرروز با دادن کوهی از دارو سعی میکردن آرومم کنن
اونا حتی توهم دیدن اون روهم ازم گرفته بودن
واقعا یه توهم خاکستری ترک خورده ی نگاه قلب من، به کجای این دنیای سنگدل ضربه میزد؟!
هرروز با دادن کوهی از دارو سعی میکردن آرومم کنن
اونا حتی توهم دیدن اون روهم ازم گرفته بودن
واقعا یه توهم خاکستری ترک خورده ی نگاه قلب من، به کجای این دنیای سنگدل ضربه میزد؟!