با لبخند به گربه های زیر پنجره ی اتاقت نگاه میکنی که چجوری زیر نور استراحت میکنن.
با لبخند قهوه ی کم شیرینت رو از گوشه میزت کنار تخت برمیداری و اروم ازش میخوری و بازم لبخند میزنی و لیوان قهوه رو روی میز میزاری.
امروز اولین روز پاییزه و تو کلاه و شال گردنت رو به همراه یه کت چرم از روی تخت برمیداری و از خونه بیرون میری
توی خیابون قدم میزنی و به نور خورشید نگاه میکنی..میری همون مکان امن همیشگی که دوستات اونجان..گربه هارو میگم.
تو با گربه ها غروب رو نگاه میکنی
گوشه ای از شهر کوچیک ایتالیا!
from: @avocado_city
to: @aCaramellMacchiatoPlz
با لبخند قهوه ی کم شیرینت رو از گوشه میزت کنار تخت برمیداری و اروم ازش میخوری و بازم لبخند میزنی و لیوان قهوه رو روی میز میزاری.
امروز اولین روز پاییزه و تو کلاه و شال گردنت رو به همراه یه کت چرم از روی تخت برمیداری و از خونه بیرون میری
توی خیابون قدم میزنی و به نور خورشید نگاه میکنی..میری همون مکان امن همیشگی که دوستات اونجان..گربه هارو میگم.
تو با گربه ها غروب رو نگاه میکنی
گوشه ای از شهر کوچیک ایتالیا!
from: @avocado_city
to: @aCaramellMacchiatoPlz