انگار زندگیم یه ماشین باشه
من هر روز میشورمش
و شب بارون میاد و اون کثیف میشه
بازم میشورمش و بارون میاد
روزها این چرخه ادامه داره
تا اینکه یهو از خودم میپرسم: خب که چی؟
چرا میشوریش وقتی قراره دوباره کثیف بشه؟
الان من یه گوشه وایسادم؛
ببینم کی قراره این بارون تموم بشه
من هر روز میشورمش
و شب بارون میاد و اون کثیف میشه
بازم میشورمش و بارون میاد
روزها این چرخه ادامه داره
تا اینکه یهو از خودم میپرسم: خب که چی؟
چرا میشوریش وقتی قراره دوباره کثیف بشه؟
الان من یه گوشه وایسادم؛
ببینم کی قراره این بارون تموم بشه