✳️🔥✳️
13
🌺آزمودن فريدون پسران خود را :
🌺چون فريدون از بازگشت پسرانش آگه شد خواست تا از دل ايشان آگه شود و ايشان را بيازمايد. پس او كه جادو مىدانست، بسان يك
اژدها كه شير هم ياراى رهايى از چنگ او را نداشت، جوشان و خروشان، آنسان كه از دهانش آتش بيرون مىآمد به سر راه پسران شتافت و
برابر پسر بزرگترش ايستاد. پسر بزرگتر كه او را ديد گفت: مرد خردمند با اژدها در نمىآويزد.
🌺اين بگفت و به شتاب ازو بگريخت. آنگاه فريدون
در همان نمود اژدها به سوى برادر ميانه رفت. پسر ميانه چون او را بديد، كمان را به زه كرد و گفت: اگر بايد جنگيد، چه ميان شير دمنده و
مرد جنگى؟ در همان هنگام پسر كوچكتر به نزد ايشان رسيد و چون اژدها را بديد، برخروشيد و به او گفت: از پيش ما برو، كه تو همچون
نهنگى هستى كه نبايد در راه شيران رود. اينك اگر نام شاه آفريدون به گوش تو رسيده است، هرگز بدين سان مكوش، چه ما هر سه پسراناوييم و هر سه جنگاور. پس يا به راه ديگرى شو، يا اين كه به جنگت مىشتابم. چون فريدون فرّخ ، سخنان و هنرهاى ايشان بشنيد و بديد، ناپديد گشت.
🆔@conference_iranvich🌺
🆔@anjoman_tarikhe_iranvich🌺
13
🌺آزمودن فريدون پسران خود را :
🌺چون فريدون از بازگشت پسرانش آگه شد خواست تا از دل ايشان آگه شود و ايشان را بيازمايد. پس او كه جادو مىدانست، بسان يك
اژدها كه شير هم ياراى رهايى از چنگ او را نداشت، جوشان و خروشان، آنسان كه از دهانش آتش بيرون مىآمد به سر راه پسران شتافت و
برابر پسر بزرگترش ايستاد. پسر بزرگتر كه او را ديد گفت: مرد خردمند با اژدها در نمىآويزد.
🌺اين بگفت و به شتاب ازو بگريخت. آنگاه فريدون
در همان نمود اژدها به سوى برادر ميانه رفت. پسر ميانه چون او را بديد، كمان را به زه كرد و گفت: اگر بايد جنگيد، چه ميان شير دمنده و
مرد جنگى؟ در همان هنگام پسر كوچكتر به نزد ايشان رسيد و چون اژدها را بديد، برخروشيد و به او گفت: از پيش ما برو، كه تو همچون
نهنگى هستى كه نبايد در راه شيران رود. اينك اگر نام شاه آفريدون به گوش تو رسيده است، هرگز بدين سان مكوش، چه ما هر سه پسراناوييم و هر سه جنگاور. پس يا به راه ديگرى شو، يا اين كه به جنگت مىشتابم. چون فريدون فرّخ ، سخنان و هنرهاى ايشان بشنيد و بديد، ناپديد گشت.
🆔@conference_iranvich🌺
🆔@anjoman_tarikhe_iranvich🌺