Rochin


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


https://t.me/BiChatBot?start=sc-136689-NjJb2mP حالا شاید لازم شد

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


قلاب از ماهی فرار میکرد که ازش محافظت کنه...


شَبِش...


https://t.me/MyStrangeWritings/1476

حرف‌های زده نشده...
صدا‌های شنیده نشده...
موهای شانه نشده...
غذا‌ها و قرص‌های خورده نشده...
انسان‌های بغل نشده...
نقش‌های کشیده نشده...
کلاویه‌های لمس نشده‌...
شال‌گردن بافته نشده...
چوب‌های سوخته نشده...
عکس‌های گرفته نشده...
درخت‌های قطع نشده...
دیگه چیارو ننوشتم؟!


[افرایِ سبز🌿] dan repost
تو خودم نرم کجا برم؟


من اگر اشیا بودم شال‌گردن می‌شدم..
نه شال گردن نه..! شال‌گردنش می‌شدم...
همان شال‌گردنی که مادربزرگ نداشته‌اش برایش بافته بود...
همان شال‌گردنی که حس و حال دیگری به تیپ و ظاهرش می‌دهد..
همانی که تمام بهار و تابستان و نیمی از پاییز را منتظر سرد شدن هوا می‌ماند تا به جای دست‌هایی که انسان‌ها به دور گردنش می‌اندازند، به دور گردنش بپیچد و گرمش کند...
همان شال‌گردنی که قرار است در کوه یا جنگل دل به شاخه درختی ببندد و او را به معشوقش بسپارد و دیگر هیچوقت حوالیِ سیب گلویش پیدایش نشود...
-مراقب شال‌گردنت باش...


اگه به جای اینکه تمرکزتو بذاری روی دوست‌داشتنش، سعی میکردی بفهمیش و درکش کنی اونم الان دوسِت داشت...


شبیهِ فریاد زیر آب...
جیغ و داد‌هایی که حباب میشدند...
دست‌ و پاهایی که برای اکسیژن تقلا میکردند...
نامفهوم... بی فایده...


دارچدیکام...


گوش‌هایم صدایت را عمیق نفس میکشند...


خواب بَده..
قدرت انتخابمو ازم میگیره و من متنفرم از اینکه فیلمی رو که خودم انتخابش نکردم ببینم...
بیداری هم بَده..
اون رو هم من انتخابش نکردم و شاید بتونم تک‌تک دیالوگ‌ها و حرکات رو عوض کنم ولی نمیتونم تغییری تو پایان داستانش ایجاد کنم...
من رو توی گرگ‌و‌میش آزاد کن...
اونجا میتونم در عین بیداری، خواب ببینم و پایانش رو خودم انتخا...
اونجا میتونم تا ابد خواب ببینم و هیچوقت بهش پایان ندم.


نمیدونم آبتینو میشناسید یا نه ولی میگه:
کی گفته رنگ آبی، آبیه؟
اگه از قدیم به آبی، مثلا میگفتن قرمز
ما هم الان اونو به همین اسم میشناختیم نه؟
در اصل میخوام بگم کی یا چی اینارو برامون تعریف کرده؟
-خود تعریف آزادی
یعنی چی؟
یعنی ممکنه یکی تو یه خونواده‌ی محدود باشه و همین که بتونه تا سر کوچه بره فکر کنه به آزادی رسیده...
یکی هم ممکنه تا شب بیرون باشه و بگه وای من اصلا آزاد نیستم چون دلش میخواست شب رو بیرون از خونه بگذرونه...
این در مورد حد و حدود هم صدق میکنه..
هر کس تعریف خودش رو داره...
و من فکر کنم کلا همشو زیر سوال میبرم...
چون با خیلی چیزای تعیین شده و کسایی که این حد و مرز‌هارو مشخص کرده مشکل دارم...


حالم داره از سوشال مدیا به هم میخوره...


همش دلم میخواد شیرین‌و‌فرهاد رو به لیلی‌و‌مجنون‌ ربط بدم...


حس میکنم نمیاد به من این حرفا...(=


پِی لیلی‌ها بودی که ندیدی در عین لیلا بودن، برایت چو مجنون شده‌ام؟
که ندیدی برایت یک نگاه، میان صدها‌ کور شده‌ام؟
که ندیدی آتش بودم، برایت گلستان شده‌ام؟
که ندیدی سنگ بودم، برایت باران شده‌ام؟
یک نظر به اطرافت کن...


سر از عقلش پریده بود.. کوتاه‌هایش را مو کرده بود... تنش بر لباس‌هایش زار میزد... با دفترش درون مدادش چیزی مینوشت و مدام با لب، پوست دندان‌هایش را میکَند..
هنوزم در خون‌هایش رگ جریان داشت و نبضش گردن میزد...


میوزقوچک...


توی گربه‌ترین حالت ممکنم...


@BiChatBot dan repost
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
از هم دیگر فاصله بگیرید،
قبلِ اینکه فاصله شما را از هم بگیرد!


ماهیِ دریای گمشده dan repost
یک روز یک سفینه می‌سازم و هر کسی که دوسش دارم و با خودم می‌برم به ماه.

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

33

obunachilar
Kanal statistikasi