🔮حکمت و وقار
📗روزی جوانی نزد رسول صلی الله علیه و سلم آمد و آثار شهوت در چهره اش پیدا و خون وی در رگهایش به غلیان افتاده بود. در حالیکه حضرت با اصحابش نشسته بوند جوان با صدای بلندی گفت: مرا اجازه بده تا زنا بکنم! اطرافیان و اصحاب بی نهایت متحیّرشدند و کرب و غضب سراسر وجودشان را فرا گرفت.
💚حضرت در حالیکه نشسته بودند و آثار حکمت مثل تابش مهتاب از جبینش می بارید به اصحاب امرکردند که بنشینند و جوان را به نزد خود دعوت نمود. جوان در حضور نبی کریم نشست مانند نشستن شاگرد در مقابل استاد یا مانند مریض با دکتر معالج. رسول گرامی گفت: ای جوان تو چه میخواهی؟ در جواب گفت: مرا ترخیص بفرمائید تا زنا بکنم نبی بزرگوار فرمودند: آیا تو دوست داری با مادر تو زنا بکنند؟ جوان گفت: خیر جانم فدای تو باد یا رسول الله. دوباره حضرت تکرار کردند: آیا دوست داری کسی دیگر این عمل را با خواهر تو انجام دهد؟ یا راضی هستی با عمه ی تو یا خاله تو این عمل فحش بشود؟ جوان که واقعاً پشیمان شده بود بلند شد در مقابل پیغمبر قرار گرفت و گفت: یا رسول الله شما برای من دعا کرده و از خداوند طلب مغفرت کنید، نبی گرامی رو به درگاه خداوند کرد و این سه دعا را برای جوان از خدا درخواست کرد.
💠خداوندا فرج این جوان را حفظ کن و قلبش را پاک گردان و گناهانش را بیامرز. جوان برخواست و خارج شد در حالیکه این جمله را بر زبان می آورد «قسم به خدای بر روی زمین احدی را به اندازه ی رسول الله دوست ندارم». آن جوان از آن به بعد مرتکب گناه نشد.
نتیجه؟؟
ایکسانےڪه ازصب تاشب دنبال ناموس مردم
درڪوچه وبازارهستیدآیابعدازشنیدن این
داستان حاضرےبازبه ڪارت ادامه بدے؟
هرڪس به در دیگران درازڪندانگشتے
درخانه اش راخواهندڪوبیدبامشت.
#نشر_دهید_صدقه_جاریه_است
🌺کانال دعوتگران اللّه🌺
@dahoatgranekoda
📗روزی جوانی نزد رسول صلی الله علیه و سلم آمد و آثار شهوت در چهره اش پیدا و خون وی در رگهایش به غلیان افتاده بود. در حالیکه حضرت با اصحابش نشسته بوند جوان با صدای بلندی گفت: مرا اجازه بده تا زنا بکنم! اطرافیان و اصحاب بی نهایت متحیّرشدند و کرب و غضب سراسر وجودشان را فرا گرفت.
💚حضرت در حالیکه نشسته بودند و آثار حکمت مثل تابش مهتاب از جبینش می بارید به اصحاب امرکردند که بنشینند و جوان را به نزد خود دعوت نمود. جوان در حضور نبی کریم نشست مانند نشستن شاگرد در مقابل استاد یا مانند مریض با دکتر معالج. رسول گرامی گفت: ای جوان تو چه میخواهی؟ در جواب گفت: مرا ترخیص بفرمائید تا زنا بکنم نبی بزرگوار فرمودند: آیا تو دوست داری با مادر تو زنا بکنند؟ جوان گفت: خیر جانم فدای تو باد یا رسول الله. دوباره حضرت تکرار کردند: آیا دوست داری کسی دیگر این عمل را با خواهر تو انجام دهد؟ یا راضی هستی با عمه ی تو یا خاله تو این عمل فحش بشود؟ جوان که واقعاً پشیمان شده بود بلند شد در مقابل پیغمبر قرار گرفت و گفت: یا رسول الله شما برای من دعا کرده و از خداوند طلب مغفرت کنید، نبی گرامی رو به درگاه خداوند کرد و این سه دعا را برای جوان از خدا درخواست کرد.
💠خداوندا فرج این جوان را حفظ کن و قلبش را پاک گردان و گناهانش را بیامرز. جوان برخواست و خارج شد در حالیکه این جمله را بر زبان می آورد «قسم به خدای بر روی زمین احدی را به اندازه ی رسول الله دوست ندارم». آن جوان از آن به بعد مرتکب گناه نشد.
نتیجه؟؟
ایکسانےڪه ازصب تاشب دنبال ناموس مردم
درڪوچه وبازارهستیدآیابعدازشنیدن این
داستان حاضرےبازبه ڪارت ادامه بدے؟
هرڪس به در دیگران درازڪندانگشتے
درخانه اش راخواهندڪوبیدبامشت.
#نشر_دهید_صدقه_جاریه_است
🌺کانال دعوتگران اللّه🌺
@dahoatgranekoda