زیرِ نور ماه؛ روی نیکمتِ چوبی کنارِ پُل نشستهایم؛ انگشتانم پوستِ صورتت را لمس میکنند
بارِ دیگر به چشمانِ به رنگِ شبات زُل میزنم و آن مردمک های ذوق زده را میبوسم.
بارها و بارها دوستت دارم را در گوشم زمزمه میکنی و قولهای ماندنت را به باورم هایم هدیه میدهی،
از آن روز، روزها گذشت..من ماندم و آن قول های پوشالی.
بارِ دیگر به چشمانِ به رنگِ شبات زُل میزنم و آن مردمک های ذوق زده را میبوسم.
بارها و بارها دوستت دارم را در گوشم زمزمه میکنی و قولهای ماندنت را به باورم هایم هدیه میدهی،
از آن روز، روزها گذشت..من ماندم و آن قول های پوشالی.