او شرابش را تمام کرد.
همه اش را.
سپس رو به فضا کرد و گفت :
« دلم برایت تنگ شده است ! »
انگار روح کسانی را که دوست داشت
با آنها در اتاق بود .
_کتابخانه نيمه شب
همه اش را.
سپس رو به فضا کرد و گفت :
« دلم برایت تنگ شده است ! »
انگار روح کسانی را که دوست داشت
با آنها در اتاق بود .
_کتابخانه نيمه شب