:)


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


تقصیر قطارها بود!
تو هرگز این‌همه دور نمی‌رفتی
:)

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


یونگی : اگه من الان بمیرم در حالی که داشتم کار مورد علاقم رو میکردم میمیرم ~
جیمین : موزیک ساختن ؟
یونگی : نه مُردن.


کاش چون پاییز بودم

کاش چون پاییز خاموش و ملال‌انگیز بودم

برگ‌های آرزوهایم یکایک زرد می‌شد

آفتاب دیدگانم سرد می‌شد

آسمان سینه‌ام پر درد می‌شد

ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می‌زد

اشک‌هایم همچو باران دامنم را رنگ می‌زد

وه ... چه زیبا بود اگر پاییز بودم

#فروغ_فرخزاد


لبخند شما در واقع اشك هايي هستند
كه سرازير نمي شوند.


موسیقی
تنها راه فرار است
بی آنکه خانه را ترک کنی


جمشید اگه پاییز این‌قدی که تو می‌گی خوبه، چرا ما هر سال روز اول پاییز دل‌مون خالی می‌شه؟
همه به این زردی و نارنجی نگاه می‌کنن حال‌شون جا می‌آد، چرا ما بلد نیستیم؟ چرا همه رفته بودناشون رُ می‌ذارن برا پاییز؟ چرا پاییز هیشکی برنمی‌گرده...






هر کس از این دنیا چیزی برمیدارد
من دست برداشتم

صادق هدایت


چیزی کم است. چیزی که فقدانش در عصرهای جمعه ملموس تر میشود ...


من همیشه که به تو فکر نمیکنم!
مثلا هر وقت کتاب میخوانم
بعد هی یک بند را نمیفهمم و از اول میخوانم یعنی دارم به تو فکر میکنم.
یا وقت هایی که غذا شور میشود .
یا مثلا آخرِ یک مسیر میفهمم که اشتباه آمده ام!
همیشگی که نیست ..
فوقِ فوق اش روزی بیست و پنج ساعت !


اخر يه شب اين گريه ها سوى چشامو ميبره...




:)


تنها ایستاده ام کنار خیابان خنک نیمه شب، به تماشای دمام زنی و گریه اسماعیل. غرق شده ام در روزهای سالن سرد شیمی درمانی سال هشتاد و یک، و اسماعیل که پانزده ساله بود و نیمه جان روی دست مادرش می آمد و می گفتند نمی ماند، و ماند. حالا سالهاست دمام هیات بزرگشان در جنوبی ترین نقطه تهران را او می زند. می نوازد، مست مست مست است. صورتش خیس اشک، پیراهنش خیس عرق، چشمهایش را بسته و سماع می کند.
دخترک کنارم می ایستد. حداکثر چهارده پانزده ساله است. نحیف و زیبا. می پرسد سیگار داری، نگاهش میکنم. تازه می بینم صورتش از هجوم مخدر - احتمالا شیشه - استخوانی و زرد است ولی هنوز زیبا. آرایش چندانی ندارد، چشمهای تیره درشتی دارد و بینی استخوانی که شبیه ماتیلدای فیلم لئونش کرده. می پرسم چند سالته؟ لبخند کریهی می زند که پیداست از جایی عاریه گرفته. دندانهای زردتر از صورتش هم پیدا می شود: چند سالم باشه دوست داری؟ جا داری؟
آتش از انگشتهای پایم سرایت می کند به قفسه سینه ام و شراره می کشد، طوری که بی اختیار دست روی جایی که فکر میکنم مغزم باشد می گذارم. دوباره می پرسد بابا سیگار داری یا نه؟ چی زدی؟ سر تکان می دهم که نه. راه می افتد که برود، به رفتنش نگاه می کنم. با خودم فکر می کنم دخترک تنهای جنوب تهران، تا صبح چند ساله خواهد شد؟
اسماعیل دمام را می نوازد، مقداد موفرفری کنارش می ایستد و روضه حضرت عباس می خواند و مشک پاره و از ناامید شدن سقا می گوید، از به باد رفتن رویا، کهن ترین عذاب دنیا...
باران آمده بر صحاری صورتم. یادم می افتد مادرم گفته بود وقتی در عزای حسین (ع) گریه ات گرفت آرزو کن. آرزو می کنم یک روزی دستهایم آنقدر بزرگ شوند که همه ماتیلداهای تنهامانده دنیا را پنهان کنم که از غریبه ها سیگار نخواهند. بعد، دلم برای آغوش مادرم تنگ می شود. دوست دارم بگویم پناه بر تو مادر، از تیرگیهای شب دنیا. در عزای حسین نه مادر، در عزای خودمان گریه ام گرفته است...
#حمیدسلیمی


‏روزی
جایی
دقیقه‌ای
خودت را باز خواهی یافت
و آن‌وقت
یا لبخند خواهی زد
یا اشک خواهی ریخت...


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
نيامدى


امده ام تا تو نگاهم كنى
تا تو كم از بار گناهم كنى


مي توان در ازدواجي ده سال مجرد بود.
مي توان ساعت ها بدون بيان كلمه اي صحبت كرد.
مي توان با تمام دنيا خوابيد و باكره بود.


آدمها بايد يك چيز را درباره خودشان بدانند!
من كجا خوشبختم؟
و لزوماً، منظور از جا
يك مكان جغرافيايي نيست،
منظور نقطه لذت زندگيست.
كِی ها و با كی ها و چراهايش مهم است ....

#صابر_ابر


حتی یک نفر را نداشتم که با او دردودل کنم.
کسی باشد که بهش بگویم دوستش دارم.
میفهمی؟
میدانی عشق یعنی چی؟
خیال نمی‌کنم بفهمی. هیچکس نمی‌داند
من چه حالی دارم،هیچکس ..
دلم از تنهایی می‌پوسید و دردهای ناگفتنی توی دلم تلمبار می‌شد.
آدم عاشق باشد و نتواند به کسی بگوید غم‌انگیز نیست ..!

#عباس_معروفى

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

23

obunachilar
Kanal statistikasi