وقتایی که تنهاییمبیشتر از همیشه به چشم میاد
میرم تو اتاق درو قفل میکنم و چراغارو خاموش
بعد...راستش بعدش یه گوشه کوچیک انتخاب میکنم میرم مچاله میشم اونجا
زانو هاموبغل میگیرم چشامو میبندم بعد...
بعدش تصور میکنم #دلبر نشسته کنارم بغلم گرفته داره موهامو نوازش میکنه.ــ.
برام حرف میزنه
میگه نبینم اشکاتو,ناراحتیتو...
میگه بیخیال همه ی اونایی که دوست ندارنا اصلا بهتر من جای همشون تا اخر عمرم دوست دارم...
میگه بیین تا اخر عمر همشپیشخودمی دیگه دغدغه اینو ندارم که سرت شلوغه وقت نمیکنی بیایبغل من..ـ
میگه ...
فقط نمیفهممچرا یهو جای صدای مردونه دلبر یه صدای هق هق میپیچه تو اتاق ....
میرم تو اتاق درو قفل میکنم و چراغارو خاموش
بعد...راستش بعدش یه گوشه کوچیک انتخاب میکنم میرم مچاله میشم اونجا
زانو هاموبغل میگیرم چشامو میبندم بعد...
بعدش تصور میکنم #دلبر نشسته کنارم بغلم گرفته داره موهامو نوازش میکنه.ــ.
برام حرف میزنه
میگه نبینم اشکاتو,ناراحتیتو...
میگه بیخیال همه ی اونایی که دوست ندارنا اصلا بهتر من جای همشون تا اخر عمرم دوست دارم...
میگه بیین تا اخر عمر همشپیشخودمی دیگه دغدغه اینو ندارم که سرت شلوغه وقت نمیکنی بیایبغل من..ـ
میگه ...
فقط نمیفهممچرا یهو جای صدای مردونه دلبر یه صدای هق هق میپیچه تو اتاق ....