👑شــآه°دُختَر°👑


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


من خودمو دوست دارم✨♥️
چون ساده‌ام🌱
بدون هیچ پیچیدگی خاصی👸
باهمیـنقدر آرامـِش🌱
مهربون بآشیم لبخند بزنیم و دیووونگی کنیمم😍✨
#چرندیات_مه_سآ
#حرف_بزنیم_روشن_شیم https://t.me/BChatBot?start=sc-18216-zy4mAag

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


شبا خیلی قشنگن
میتونی به رویاهات فکر کنی و باهاشون زندگی کنی!
قدر شبای زندگیتون و بدونید!
#شبتون_آروم ♥️✨🌙


خودتو واسه کسی رو نکن
معمولا تا وقتی که چیزی راجبت نمیدونن
براشون جذابیت داری


4روزمانده به براورده شدن آرزوهات00:00♥️✨


من اونقدرسآده ام که خودسآدگی بهم پوزخند میزنه:)


عُمری
هر شب در رهگذارت
ماندم چشم انتظارت
شاید یک شب
بیایی...
@dokhi_me13


گم شدن را در خانه تمرین می کردیم
توی کمد
پشتِ لباس ها
پشتِ مبل
بعد ها در خیابان
پیاده رو ها
کافه ها
و بعد توی خودمان...

#آباعابدین


قشنگااا 😍
بریم پیش دوستای مهربونمون 💜


انرژی مثبت😌🍁🍂

🌼• @Konkory2020

تا به آخرش نرسیدی
آخرشو پیش بینی نکن!💫👽

🌼• @afteer_you


نوشته های حدیث🌸

🌼• @Where_Dreams_Live


#پاریس*-*


غرق بشیم#شب✨


ياد بگير بدون اينكه مجبور به توضيح و توجيه باشى بگى " نه "


#ابدیت
#پارت_بیست_هشت

درو هول دادم ، باصدآیی بلند که حآصل پوسیدگیش بودبازشد!
اما
برای من بهترین آهنگ دنیآبه شمار میومد!
یه مغآزه ی نسبتا بزرگ
همه جا تار عنکبوت بسته بود!
آستینآم و بالا زدم و دست به کارشدم!
همون روزی که ماهان سورپرایزو لو داداومدیم با ریحانه و بقیه اینجارو دیدیم!
خیلی ذوق داشتم!
بعد دو روز گشت و گذار اهورا گفت کارداره و برگشت تهران!
سپهرهم دیگه خبری ازش نشد!
بهتر که نشد!
امروزهم که بازمن تک و تنها اومده بودم اینجارو تمیز کنم البته کسی خبر نداشت!
دوست داشتم اینجارو خودم تنهایی سرپا کنم!
از کتاب فروشیم کتاب سفارش داده بودم!
کم کم زیادشون می کردم!
توی دو ساعت همه جارو برق انداختم کلی کار داشت هنوز!
باید میز و صندلی ، لامپ قهوه ساز هم سفارش می دادم!
میخواستم از این فنجون کوچیکاهم بخرم!
ساعت 2ظهربود
باهمون لباسای کثیف و خاکی رفتم توی ساندویچ فروشی و ساندویچ خریدم!
به مامان گفته بودم نگرانم نباشه ناهار نمیرم خونه!
نشستم روی نیمکت سبز توی پارک،
به آدما نگاه کردم، آدمایی با نقاب های مختلف!
لبخند، اخم
نقاب هایی که هیچکس نمی دونست چی توی دلشون میگذره!
به پیرمردی که روبه روم نشسته بود نگآه کردم شاید الان داشت به خاطرات جوونیش فکر می کرد!
یا به تنهاییش!
باخودم گفتم:اگه من یه روز پیر بشم، خودم میرم خانه ی سالمندان!
که بچه هام سرم منت نزارن!
به فکرای خودم لبخند زدم!
می خواستم برم خونه!
داشتم می رفتم خونه که توراه گوشیم زنگ خورد
همون شماره ناشناس بود
دودلم بودم که جواب بدم یانه
بلاخره جواب دادم:
صدایی نیومد
گفتم:بفرمایید
_سلام
+به جا نیاوردم؟!
-حالت خوبه؟
+شما؟
_ای بابا محمدم دیگه
اخم کردم چی می خواستم بگم خوب..
+امرتون؟
فک کنم بهش برخوردبا لحن آمیخته به پوزخند گفت:
_آقا سپهر خوب هستن؟
این دیگه از کجا می شناختش!
+حال ایشون به من مربوط نیست
_عه جالبه
+به خانواده سلام برسونید روز خوش!
بعدشم گوشی و قطع کردم
نمی خواستم بحث کنم بهش خب که چی زنگ زده بود!
یه تاکسی گرفتم و رفتم خونه، کسی نبود!
یعنی کجا رفتن بی خبر..
رفتم توی اتاقم و لباسام و عوض کردم!
باید به ریحانه زنگ می زدم بعدشم مامان!
چهارمین بوق برداشت!
ریحانه:
سلام عزیزدلم همین الان می خواستم شمارت و بگیرم!
+سلام بر خواهر خودم قربونت برم که انقدر مهربونی چخبر خوبی اقا اهورا خوب هستن؟
-اونم سلام داره خوبیم
+خداروشکر، چه صدایی میاد؟ مهمون دارید؟
چیزی نگفت
+ریحانه
-راستش اومدیم مراسم نامزدی
+عه مبارکه نامزدی کی؟
_اقا محمد!
انگار آب یخ ریختن رو سرم!
زمزمه کردم
+محمد؟
_میدونی خودش که راضی نیست همش تقصیر این دختر خاله ی عفریته اشه، انقدرم خوشگله وای مهسا نمیدونی محمد چه اخمی کرده، امشب میخوان اینارو نامزد اعلام کنن هنوز عقد نکردن
کاش بودی اینجا انقدرسوژه می کردی!
مهسا هستی؟
با صدایی که از ته چاه در میومد گفتم:مامان صدام میکنه بعدا بهت زنگ میزنم
گوشی و قطع کردم!
چی میشنیدم؟
عقدمحمد؟
چرا هیچ وقت نمیتونم خوشحال بمونم!
اینه دوست داشتن؟
ته بی معرفتی!
برای هزارمین بار ساده ام!
همه چی تموم شد!
میگفتم و اشکام می ریخت رو گوشی!
شدیه شب من با چشمای خیس نخوابم
چی دارم میگم اصلا مهم نیست!
همشون به درک
سرم و گذاشتم روی میزم و دوباره صدای شکستن قلبم و شنیدم!
دوباره کسی نبود که اشکام و پاک کنه!
خسته شده بودم!
ازهمه چی!
از قوی بودن
صبوری
میخواستم بشینم شکستنم و نگاه کنم!

شبیه کودک غمگین و بغض‌آلودم
در انتظار تلنگر برای باریدن
در انتظار نوازش، در انتظار کسی
در انتظار دهانی برای خندیدن...
درانتظارپایانی نزدیک تراز مردن....

ادامه دارد

#مهسا_ح_ز


منم 200تا کنید دیگه دوساله منتظرم😂😐👩‍🦯


تَراوشاتِ‌ذهنیِ‌مَن dan repost
۲۰۰ تا نشیم!؟😂💔


|لعنت به این همیشه ها|


همیشه همین بوده!
زندگیم و میگم
همیشه کنار اومدم، مصلحت خداست دیگه!
همیشه باید کنار بیای!
ولی نشد یه بار بشه...
همیشه چیزیم نیست، همیشه قویم، همیشه همه چی گل و بلبله، همیشه زندگی خوبه لبم خندونه!
من همیشه میخندم و کنار میام!
آره من ناراحت نمیشم من همیشه خوبم
:)
#مه_سآ


حالا تواون چندساعت چه غلطی کنم با این
این مصرف یک ماهه ی منه:|
🚶‍♀




انقدر علاقه ی شدید به میمونا پیدا کردم که اصن میخواید اسم چنل و بزاریم
یک من میمون!
یا میمونی به نام من
کلا میمون در میمون👩‍🦯


به اونایی که با بقیه شوخی میکنن ولی وقتی بقیه باهاشون شوخی میکنن بهشون بر میخوره و ناراحت میشن باید گفت شما واقعا خیلی بیشعورخاصی هستی بزرگوار …


دختری که نتونه تو سه دقیقه همه چیو زهر ماره بقیه کنه٬ دختر نیس گلابیه گلابی🚶‍♀

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

190

obunachilar
Kanal statistikasi