امروز روز قشنگی برام بود برعکس دیروز
با مامانم رفتم بیرون و تو راه باهم راجب خیلی چیزا حرف زدیم
وقتی برگشتیم خیلی خسته شده بودم
یه نیم ساعت خوابیدم
بعد دیدم صدا عموم و زن عموم میاد
از خواب بیدار شدم
خیلی خوشحال شدم چون عاشق اینم که برامون مهمون بیاد
دیگه کمک مامانم کردم
تا الانم با پسرعموم راجب همه چیز خندیدیدم
و برام شد یکی از قشنگ ترین شبا زندگیم
امروز با تمام اتفاقا یهوییش برام خیلی قشنگ بود
خدایا شکرت❤️🥺
با مامانم رفتم بیرون و تو راه باهم راجب خیلی چیزا حرف زدیم
وقتی برگشتیم خیلی خسته شده بودم
یه نیم ساعت خوابیدم
بعد دیدم صدا عموم و زن عموم میاد
از خواب بیدار شدم
خیلی خوشحال شدم چون عاشق اینم که برامون مهمون بیاد
دیگه کمک مامانم کردم
تا الانم با پسرعموم راجب همه چیز خندیدیدم
و برام شد یکی از قشنگ ترین شبا زندگیم
امروز با تمام اتفاقا یهوییش برام خیلی قشنگ بود
خدایا شکرت❤️🥺