در جمع بودن برام چالشه! یعنی وقتی جایی دعوت میشم ناخودآگاه مغزم اینطوریه که: challenge excepted.
و اگر برم خودمو از نظر سلف کنترل با خود قبلیم توی جمع مقایسه میکنم؛ چیزایی مثل حفظ ارامش، پنیک نکردن، مقایسه نکردم خودم با بقیه، چشیدن مزه دهن عزت و اعتماد به نفس عزیزم. و خب any progress counts. اگرم درحال از دست دادن عقلم باشم به سوگند پیام میدم و غرامو میزنم و اونم بام حرف میزنه و منو سر عقل میاره.
و اگر برم خودمو از نظر سلف کنترل با خود قبلیم توی جمع مقایسه میکنم؛ چیزایی مثل حفظ ارامش، پنیک نکردن، مقایسه نکردم خودم با بقیه، چشیدن مزه دهن عزت و اعتماد به نفس عزیزم. و خب any progress counts. اگرم درحال از دست دادن عقلم باشم به سوگند پیام میدم و غرامو میزنم و اونم بام حرف میزنه و منو سر عقل میاره.