عزیز دلم !
ای عزیز تر از جان
من به تو خیلی چیز ها بدهکارم
امروز روز اعتراف است
بگذار بگویم که بعدا نیایی سروقتم
بدهی ام را طلب کنی !
من به تو یک قرار اول بدهکارم
یک پیاده روی به هرجا با کسی که دوستش داری بدهکارم
من به تو
از آن چشم در چشم شدن های بی انتها ی یک ثانیه ای
از همان نگاه هایی که انگار زمان می ایستد
بدهکارم !
من به تو نشستن سر یک میز دو نفره و گذراندن زمان با کسی
که بهترین لحظاتت را میسازد بدهکارم
من به تو
قدم زدن های دست در دست در پارک
خیس شدن های زیره بارون و دونفره زیره یک چتر !
برف بازی های زمستان
کیکی کردن صورتش در روز تولدش
مکالمه های قایمکی تلفنی
آشتی های شیرینه بعد از قهر های الکی
بدهکارم
من به تو یک بوسه
یک آغوش گرم
یک احساس دلگرمی
بدهکارم
من به تو
یک عشق واقعی و عمقی و ابدی
بدهکارم !
بدهکار
باشد طلبت عزیزم
یک روز بدهی ات را خواهم داد
اگر هم ندادم حلالم کن
ای عزیز دل
ای عزیز تر از جان
ای دل
ای دلم ...