من دیگر توانه گذشته را ندارم
از دلم بیرون برو
برو و بگذار این خانه ی متروکه ی لعنتی
با تنهاییه خودش آرام باشد
برو
خواهش میکنم عزیز دلم
عزیزه دله من نمان
من عزیز دلی که
آخرش مال من نمیشود را نمیخواهم !
اصلا چرا ما آدم ها همیشه عادت داریم
دلمان را برای دست نیافتنی ها بتپانیم ؟
همین است دیگر ...
همین است که همیشه حالمان بد است
همین است که دیگر چیزی به نام عشق
در این دوره زمانه معنی و مفهوم خاصی
جز یک رابطه کوتاه مدت
که بیشترش هم دعوا و جدل
و آخرش جدایی است ندارد !
آری عزیز دلم
نمیخواهمت
من دلم دیگر هیچ عزیزی نمیخواهد
خودت با پای خودت قلبم را ترک کن
وگرنه باید کلی دستو پا بزنم
تا بدون آنکه ذره ای آزارت بدهم بفرستمت بروی !
برو ولی بدان
تا زمانی که نرفته ای
دنیایش را ویران خواهم کرد
کسی که تورا به زور از دلم بگیرد ...
از دلم بیرون برو
برو و بگذار این خانه ی متروکه ی لعنتی
با تنهاییه خودش آرام باشد
برو
خواهش میکنم عزیز دلم
عزیزه دله من نمان
من عزیز دلی که
آخرش مال من نمیشود را نمیخواهم !
اصلا چرا ما آدم ها همیشه عادت داریم
دلمان را برای دست نیافتنی ها بتپانیم ؟
همین است دیگر ...
همین است که همیشه حالمان بد است
همین است که دیگر چیزی به نام عشق
در این دوره زمانه معنی و مفهوم خاصی
جز یک رابطه کوتاه مدت
که بیشترش هم دعوا و جدل
و آخرش جدایی است ندارد !
آری عزیز دلم
نمیخواهمت
من دلم دیگر هیچ عزیزی نمیخواهد
خودت با پای خودت قلبم را ترک کن
وگرنه باید کلی دستو پا بزنم
تا بدون آنکه ذره ای آزارت بدهم بفرستمت بروی !
برو ولی بدان
تا زمانی که نرفته ای
دنیایش را ویران خواهم کرد
کسی که تورا به زور از دلم بگیرد ...